سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        خوان کرم

        شعری از

        جواد بخشی زاده

        از دفتر بغض یک شاعر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ مهر ۱۳۹۷ ۲۲:۴۱ شماره ثبت ۶۷۸۶۷
          بازدید : ۴۸۶   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جواد بخشی زاده

        تا که رفتی قلم از دست من و ما افتاد 
        تا که رفتی یک نفر از تک و تا افتاد
        تا که رفتی خاطره از خاطرمان رفت 
        بیت آخر از خاطر شاعرمان رفت 
        گل شنیدم که سخن با خار گفت
        گله از دوستی با یار وفادار گفت
        این چه دردیست که درد امده برسرمان
        حاصل بی حوصلگی شده حاصل مان
        ما گله از خلق جهان و همه عالم داریم 
        بر سر خوان کرم ، رخوتی دمادم داریم
        یک نفر شب تا به سحر زمزمه اش یارب
        یک نفر مست ، نردبان دلش رفته ست تا رب
        پرده بر صحنه این هستی بکشید 
        نردبان از زیر پای هر مستی نکشید 
        شاید او با خدای خود سر و سری دارد 
        در خفا و خلوت خود دل پر مهری دارد 
        شاید آنکس که پینه بسته بر پیشانی او
        او همانست که خدا رنجد از نادانی او
        چشم باز کنید صورت خوش نیست مشروط
        سیرت خوش چه خوش است با رخی فرتوت
        دستی که به دعا بر بلندای جهان برخیزد 
        یا همان دست به دیوار ریا ، جانماز آویزد
        ارزنی هیچ نیارزد به دستی که ببخشد 
        و از آن مال تهیدستی خود ، باز ببخشد
        هر کسی میبخشد از اندوخته ی خود به فقیر
        یک نفر در دل شب وآن دگر با ریا و با تزویر
        شانه هامان همه ساییده شد از پی هیچ دویدن 
         ساقه هامان تنومند و مشغول به ریشه جویدن 
        دست دراز بود که متاعی در کف او بگذاریم 
        ما خود آن محتاج و در این دهر چه بسیاریم

        #بغض_یک_شاعر 
        #جوادبخشی_زاده
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۷ مهر ۱۳۹۷ ۲۱:۲۳
        درود بزرگوار
        زیبا بود خندانک
        سعید فلاحی
        شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۷ ۲۲:۱۹
        درود بی پایان
        با آرزوی موفقیت
        در پناه حق خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5