يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر محمود قائمی زاده (ربیعا)
آخرین اشعار ناب محمود قائمی زاده (ربیعا)
|
این شعر را در زمانی که زلزله ای سامان مردم کرمانشاه و سرپل ذهاب را نابسامان کرد.
شایدش باری گران افتاد از پشتی
کولبر از کوه نامردی فرو افتاد در دشتی
شاید از فریاد فرهادش، زمین لرزید
یا که شاید تلخ بغضی در گلوی نازک شیرین
چنین ترکید
این زمین پیر
خاک سردش همچو آهی گرم و دامنگیر
این فلات خسته آزاد
کش ندارد پاش در زنجیر
این کنام ببر و شیران
باختر فرزند ایران
عقده ها دارد فروخورده
بارها کامش به زهر مرگ افسرده
همچو آن بر نیزه سر
کو ندارد ترس از تقدیر
مرگ را بر ریش خندد این زمین اما
بارها او نوش کردست این به زهر آلوده جام
گاه بااعدام
گاه بمبی بر سرش آوار
گاه سرهایش بخون غلتیده اندر در خاک
گاه از سرمای عالمگیر
بار دیگر تیر
بار دیگر بند و درد و ناله زنجیر
لیکن اینبارش
لرزش تقدیر
زخم جانکاهی فرود آورد بر گرده
بس غمین است این زمین
این خاک افسرده
چه باک اما
این فلات کهنه
این گهواره لرزان
مهد گردان دلیری
شانه هاشان بیستون را چون ستونی استوار
زندگیها پشتهاشان را سوار
باز دستاری به سر بسته
همچو ققنوس از پس مردن
باز میخیزد ز خاکستر
باربد نو میکند پرده
باز می آید نوا خوشتر
|
|
نقدها و نظرات
|
لطف کردید | |
|
سپاس جناب انصاری عزیز. بزرگوارید | |
|
سلام بزرگوار. لطف شماست. سپاس | |
|
به امید ایرانی سرتاسر آباد | |
|
ممنون که وقت صرف نمودید جناب خسروی فرد عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
موثر و زیباست