جمعه ۷ دی
لباس غم شعری از سامان ایرانی
از دفتر درد نامه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶ ۲۰:۳۵ شماره ثبت ۶۳۶۶۰
بازدید : ۴۴۳ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب سامان ایرانی
|
دنیا لباسی از جنس غم
دوخت و بر تن من کرد
شبی نیست تا که نباشد
اندر این تن من ، درد
هرچه که داد و فریاد زدم
او فقط نظاره گر بود
چشم های خیس و ترم
هر دم فقط به در بود
زندگی برام خیری نداشت
فقط برام مایه ی دردسر بود
هیچوقت لبای من خندون نبودند
همیشه چشمهام خیس و تر بود
از دست این بخت شوم و پلیدم
هیچوقت رنگ خوشبختی ندیدم
#سامان_ایرانی
|
نقدها و نظرات
|
درود برشما زیبانگرهستید | |
|
درود برشما بانو ممنونم از نگاه مهرتان | |
|
درود برشما جناب دادگر ممنونم از مهر بی کرانتان پاینده باشید | |
|
سلام برشما بزرگوار شماهم چنین سلامت و بانشاط باشید م منونم از نظر زیبا و پرمهرتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیباست