مادر
مادر ای گوهرِ رخشنده ی من
مادر ای نورِ درخشنده ی من
مادر ای جمله همه لطف و صفا
مادر ای غنچه ی گلهای وفا
خیز بر پا و ببین آمده ام
بهرِ هجرِ تو ببین غم زده ام
آمدم عقده ی دل باز کنم
آمدم دردِ دل آغاز کنم
مادرم سنگ صبورم بودی
ما در آرا مش و نورم بود ی
هجرِ تو بسته چنین بال و پرم
کاش بودی تو همیشه بِبرم
دل من زخمیِ نیرنگ و جفاست
مهرِ تو رایحه ی عشق و وفاست
کاش بر خیزی و من بارِ دگر
بشوم بر تو کنون یا رِ دگر
بِکِشی د ستِ نوازش بِسرم
که نما ند غم و غصه بِبرم
مثل آنوقت تو را هم ببری
بین آن جمع تو نازم بخری
مادرم دردِ دلم سنگین است
از غمِ تو دلِ من غمگین است
جا یگاهِ تو بود عرشِ خد ا
که نباشد ثمنش فرشِ خد ا
یا رب این لطف به آخر برسان
غم این دوری ز ( احمد ) برهان
پ - ن : بمناسبت میلاد حضرت فاطمه (س) و روز مادر این سروده را تقدیم میکنم به روح ملکوتی مادر عزیزم که سالهای سال است تقریبا در اوایل کودکی من آسمانی شده است و من از آن زمان از داشتن این گوهر گرانبها محروم هستم همچنین تقدیم میکنم به تمام شعرای بانوی این محفل ادبی و وابستکان خانم کلیه ی اعضای این محفل ناب
ارادتمند همه ی شما حمید نوری (احمد)
شعر زیبایی از شما خواندم
موفق باشی