دوشنبه ۲۸ آبان
|
دفاتر شعر علی احمدی (حادثه)
آخرین اشعار ناب علی احمدی (حادثه)
|
از مجموعه نیلوفر و از زبان معتاد در حال بهبودی در راستای دلجویی از عزیزان و یاد گذشته ها سروده شد
سلام به هر کی که دلش شکسته
به معتادی که دست و پاشو بسته
به مادری که روز و ماه و سالش
خوشی ندیده و خرابه حالش
جوونی و زیباییشو تموم کرد
شادی و عشق و به خودش حروم کرد
اونقدر چشاش رنگ به رنگ بلا دید
آب سیاه آورد و هیچی ندید
.......
یادش به خیر جوونه کودکی
پلاک شانزده خیابون رودکی
میگفت مامان قربون قد و بالات
بنازم این فهم و همه کمالات
از جلوی چشم مامان دور نشی
یه وقت نری تو کوچه باغ گم بشی!
برو پسرم وقت کلاس و درسه
بچه من با ادب و نترسه
خوراکی گذاشتم واسه زنگ تفریح
بخوری مامان پس نری و بیفتی
قربون دست و پای نازنینت
قلب مامان همیشه سرزمینت
...............
یادش به خیر امامزاده ،،زیارت
بچگی و سادگی و شرارت
یه فالگیره کنار سقا خونه
آینده مادرمو میخونه
میگفت خانم مریضیه تو بختت
سیاه بخر بذار کنار تختت
این بچه رو وقف شقایقا کن
دلت رو از مهر پسر جدا کن
دود و سیاهی ،بد بیاری داری
میوه گندیده و زاری داری
خالی نشه توی دلت ولیکن
مصیبت تموم عیاری داری
اشکه و آه و خون توی فالت
نامردی و رسواییه نثارت
شعله های آتیشه روی بالت
آهای خانم چی شد!،خرابه حالت؟؟؟
بیا بخور آجیل مشگل گشاست
آب بخور خانم که آب دل گشاست
درست میشه یه کم خدا خدا کن
دلت رو از هر چی غمه جدا کن
..................
قدیم ترا مامان چه با صفا بود
رنگ رخش روشن و پرجلا بود
دستای گرمش واسه من دوا بود
چای و نبات و خاکشیرش شفا بود
غروب میشد تو کوچه دل دل میکرد
دیر میکردم یه دفه هول میکرد
میگفت چرا دیر اومدی به خونه
روی لباست چرا رد خونه
صبح چرا جوون مث ماه میری
شب که میای گیج میزنی راه میری
چیزی بگو تا از نفس نیفتم
من که به تو چیز بدی نگفتم
چند ماهه مثل شمع داری آب میشی
لال شه زبونم داری گمراه میشی
دیر میشه ناز پسرم نگام کن
مادرتو حتی با بوسه خام کن
حرف میزد یه بند و پر التهاب
غافل از اینکه من شدم خواب خواب
................
سلام به هرکی کمرش شکسته
زخم زمونه قلبشو گسسته
آی پدرا ؛چطوره حالاتتون
قربون اون زخم پر شالتون
میگن مادر نعمته اما بابا
به جون هر چی مرده پشته آقا
قربون اون غرور و اخم و تخمت
قربون اون قلب همیشه زخمت
فدای اشکی که نریخت از چشات
غده شد و بریده راه صدات
پدر یادت میاد چه شاداب بودم ؟
برای دیدنت چه بی تاب بودم؟
یادت میاد میدون و تنگ میکردیم؟
رفاقتی چطوری جنگ میکردیم؟
اصول مردونگی رو میگفتی
قربون اون لبات که در میسفتی
یادمه میگفتی تو روزای پیری
دست بابای خسته رو بگیری
ناز پسرم امید بابا تویی
تموم عشق من به فردا تویی
رفتی توی کشاکش زندگی
یادت نره عبادت و بندگی
دیدی پدر امیدتو چطور شد؟
کیسه ناامیدیات چه پر شد؟
سیلی سختتو به خاطر داری؟
کسی نگفت به من که تو بیماری
....................
رحم نکرد زمونه با حال ما
دست کشید مرگ روی بال ما
سگ بیابونم واسم وق نزد
جغد خرابه به درم تق نزد
آقا میگن قاتل و دزد و جانی
آدم بدکاره حتی روانی
حق دفاع دارن توی مملکت
نامه معتاد و بزن به نکبت
....................
آی آدما معتادتون مریضه
حکایت درد دلم عریضه
تو میدون کرج توی زمستون
خماری و سردی و درد دندون
برف میبارید توی دشت و هامون
قلب تو سینم میتپید هراسون
خون تو رگام رغبت حرکت نداشت
پاهام تو رفتن تنمو جا میذاشت
باقالی فروشه توی اون هیاهو
رحم اومد دلش مثال آهو
دستی کشید رو چهره تکیدم
دستی که مثل اون هنوز ندیدم
یه خورده پول یه کاسه آش نذری
انگار پاشید تو قلب من یه بذری
گفت منم عین تو داغون بودم
یه روز منم همینجا حیرون بودم
یکی اومد دست کشید رو شونم
انگاری که پیدا شدش نشونم
گفت برو حرفای من گزافه است
هر دقیقه اینجا باشی اضافه است
گفت برو سمت خدا،شو آزاد
یه روز تو هم جوون میشی و دلشاد
کفشای گل گرفتشو بوسیدم
وااااای خدا ااابه انتها رسیدم
سینه کش کوه حصار و رفتم
جونی گرفتم و به دنیا گفتم
یه روز منم جوونه ای شاد بودم
برای هر شیرینی فرهاد بودم
توی سرا سر بزرگی داشتم
تو گله بره ها گرگی داشتم
یه روز منم یه آب و رنگی داشتم
روحیه پر شوخ و شنگی داشتم
همسری داشتم توی شهر یه دونه
دست و دلش یکی و اهل خونه
........الهی العفو
دختری داشتم جیگر و با صفا
بساز با من روزگار بی وفا
یادت ندادن که وفادار باشی
سنگ صبور دل بیمار باشی
...........
ژاکت عشقو از تنم ربودن
یه روز یه روز مراممو زدودن
داغ اسیری توی صورتم خورد
مواد اومد هستیمو با خودش برد
صبح تا غروب منتظر بابامم
یه روز میاد بابای با مرامم
الهی العفو
سلام به همسرای دل شکسته
دخترای محله خجسته
دست مریضاد به اون صفاتون
یه بله و دلهای با خداتون
نجابت و عفت و آبروتون
بغض شکسته توی اون گلوتون
صورتای سرخ ولی به زور سیلی
یه دنیا آرزو ولی اسیری
یاد کنید روزای آشنایی
عشق و امید و روزای طلایی
روزی که آسمون یه باره لرزید
همه امیدمون چه ساده لغزید
درست می
گی خواهر بی پناهم
بگو که روشن بشه کوره راهم
الهی العفو
به حرمت همون روزای قشنگ
دست مریضتو بگیر و بخند
...........
دعا کنیم .........
دعا کنیم یه روز خطا بمیره
بیمارمون دوباره جون بگیره
نریزه هیچ اشکی سر اعتیاد
نباشه تو دنیا دیگه یه معتاد
دعا کنیم قاچاق چیا بمیرن
بیمارامون حقشونو بگیرن
دعا کنید حال منم خوب بشه
تا شعرامم یه خورده مرغوب بشه
علی معتاد در حال بهبودی تاریخ طلوع دوباره یازدهم مهر ماه سال ۱۳۸۸
مادر سالهاست به یقضه امید بر سر عهدم هستم تو نرنج که همه داراییم از دوران شیطانی فقط تویی تووووو ذلیلتم
|
|
نقدها و نظرات
|
سرکار علیه و مهر بانوی گرانقدر من شاعر یا هنرمند و چیزی اینچنین نیستم ....دردم فزون شد و فریاد چاره نگشت گفتند نوشتن پیشه کن تا رها کردی من نوشتم ولی والایانی چون شما من کمترین را خوش آمد گفتند...سپاسمند همگی شما که چون محفل نابتان درک ...همدردی ...الطفات ...و پاکی اندیشه تان هم ناب است......سپاس | |
|
استاد و راهنما ی عزیزم نیک نظر افکندم تا توانستم زیباترین منظر الهی را ببینم بزرگوار وقتی نام مبارکتان حک شده گل در ملازمت آن دیده نمیشود ...سپاس بیکران که اوقات گوهربارتان را به چون منی معطوف گرداندید ......جدا منتی جاودان برایم میباشد | |
|
سپاس بیکران پروردگار جهانیان را که بر سر پیمان خویش ماند و تا خواندمش اجابتم کرد آن هم چه اجابتی ......و اینک عزیزانی چون برادر بزرگوار استاد انصاری که خاک را به نظر کیمیا گرند نه تنها گوشه چشم که من راه نشین را تکریم مینمایند ....درودتان باد | |
|
درود جناب رفیعی گرانقدر درود به دریای لایتناهی مهربانیتان | |
|
سلامی که از سین آن سلامت از لام آن لبخند از الف آن ارادت و از میم آن محبت بر میخیزد .....مهرتان را سپاس تا بیکرانه ها جدا چیزی برای گفتن ندارم شوکه شدم از این حوالی رد میشدم دردم عارض شده بود به پهنای صبر نداشته ام صادقانه موضوع این بود که گفتم اندکی از اندوه خود را بنهم و بروم .......درود بر خداگونه عشقتان ..... | |
|
درودی به بلندای نماز حاجت آهوان مهربانوی گرامی روشنایی ذرات نور در قانون علت و معلول نمیگنجد بلکه از ذات خود میجوشد و من معتقدم هم شما و هم تمام اساتید ارزشمندی که چون منی حقیر را به دیده مینگرند سببش در من نیست همگی شما عزیزان از ذات خود مهربان و خداگونه هستید .....شاد زی و استوار | |
|
رادتمند ....سپاسمند و شاکر جنابتان میباشم استاد گرانمایه لطف دارید و دیده ای پر مهر که چنین شکسته بسته چیزی را خوب بیان مینمایید ...البته این شعر مربوط به هفت سال قبل میباشد و به سبب عهدی سالانه در اینجا نیز آوردم ....باز هم سپاس | |
|
سپاسمندم استاد من که باشم که بر آن خاطر زیبا گذرم
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام برادرخوبم
به جمع ماخوش آمدید
درود برشما
ان شاالله که همیشه موفق وسلامت باشید
ودرپیچ وخم زندگی ومشکلات دنیای امروز هیچ وقت گرفتارنشین