دوشنبه ۲۸ آبان
|
دفاتر شعر باقر رمزی ( باصر )
آخرین اشعار ناب باقر رمزی ( باصر )
|
از رياكارى رندان دل بيگانه بسوخت
وز سر مى زدگان ساغر و پيمانه بسوخت
ز كدامين نمك اين زخم چنين مى سوزد
كه ز هر سوز كنون عاقل و فرزانه بسوخت
درد هجرى كه در اين دير مغان آوردند
غافل از دوش و دل از صحت افسانه بسوخت
آن چراغى كه عدم بر دل كاشانه فروخت
ز قبس سوسن و آلاله و كاشانه بسوخت
برو اى شمع ريايى كه ز هر مردم چشم
خرقه ى مِى زده با جامه ى پروانه بسوخت
ما و كف حلقه و دف گرد منا مى گرييم
كه ز تزوير و گنه كعبه و بتخانه بسوخت
دل بسوز از سر تحريف كلامش هيهات
كه روايتگر و قرآن چه غريبانه بسوخت
طعمه ى چرخ و فلك دانه و دام است هنوز
صيد اين گردش دون در پى هر دانه بسوخت
لاف سر مستى مزن باصر و حكم است چنين
كه در اين شهر بسى حكم حكيمانه بسوخت
باقر رمزي باصر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود