سه شنبه ۴ دی
کلبه ی سپید شعری از فرشید افکاری
از دفتر رباعی نوع شعر رباعی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۶ ۰۵:۵۲ شماره ثبت ۶۱۶۶۷
بازدید : ۶۵۸ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب فرشید افکاری
|
در جاده ی مه زده : چراغی تنها
در سیل ِکویر ِ سرد : باغی تنها
یک مزرعه ی سیاه و پروازِ شب و
یک دسته مترسک و کلاغی تنها !
***
آتشکده رفت و ماند؛یک وسعت دود
دودی که هزار شعله خواهد افزود
آن نقطه ی روشنی که من می دیدم:
روح من و مشعل تنم خواهد بود...
***
وامانده ی کلبه ای که وحشتکده بود
او وحشت شوم چهره ای جن زده بود
در پنجره یک پنجه ی خونی می دید...
انگار که از جسم خودش آمده بود!
***
تقویم اگرچه سوخت؛وادار شدیم...
خود :عقربه های ساعتی تار شدیم
رفتیم به بی زمانی محض ... ولی
در دره ی اعداد گرفتار شدیم !
***
افسون شده ی سکوت و شبهای امید
جامانده میان کلبه ای سرد و سپید
ارواح به دور ِ خانه اش می چرخند
در آینه ی شکسته فریادی دید
...
(ای کاش...) همان کاش شد و رفت به هیچ
آن راز: شبی فاش شد و رفت به هیچ
مردی که سقوط کرد در دره ی مه
یک دسته خفاش شد و رفت به هیچ...
...
باتلاقی شده این زندگی مسموم و...
دست و پا می زند از مرگ ولی محروم و...
عطر شب-خاطره ی سرخ نگاهی بیرنگ
همه جامانده درآن ثانیه های شوم و ...
...
در پنجره می وزد درختی تیره
ارواح ِسیاه پوش ِ چشمم خیره
صد نقش ِ درخشنده ی خورشید به قاب
هرگز نشود به موج ِ این شب چیره
...
ابلیس: دو چشم خون آلودش بود
خونابه میان چهره ی دودش بود
آن ساحره ی شعله ور کابوسم
خاکستر من همیشه معبودش بود
فرشید افکاری
|
نقدها و نظرات
|
با سپاس از شما جناب مقدم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
بسیارزیبا بود