جمعه ۲ آذر
سودا شعری از رضا حیدری نیا
از دفتر غزلیات نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۱ ۱۰:۱۴ شماره ثبت ۶۱۴۳
بازدید : ۱۴۵۶ | نظرات : ۲۳
|
آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا
|
تو آغوشی مهیا کن ،چو اشکی می چکد ما را
گریبان را صدف ساز و گـُهر کن اشک شیدا را
طلوع شمس عشق ِتو ، منیت دور کرد از من
چو گرما که کند تبخیر ، اول سطح دریا را
نباشد گر دمی عشقت ، ز خود برخاستن هایم
چو موج افتد همانجایی که از جا می کــَنــَد پا را
مرا امیال گوناگون تجلی یافت در وصلت
که هم تاری و هم پودی ،حریر هر تمنا را
مترس از آخر ره چون ، نهادی خشت اول کج
که دیواری که کج باشد نمی بیند ثریا را
بیا و با دل عاشق بمان یکدم که در هجرت
چنان شمعی، ز هم پاشد سرشکم جمله اجزا را
مده دیدار را وعده ، که دور از وهم و پندارم
کسی باقی نماندست و ضمانت نیست فردا را
رضا هرگز ز یک سودا ، نیابی لذت آنجا که
طمع بر لذت رفته مهیا کرده سودا را
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.