سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    بانوی قابیلی

    شعری از

    محمد پازوکی

    از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ آذر ۱۳۹۶ ۱۳:۰۹ شماره ثبت ۶۰۹۸۹
      بازدید : ۳۷۸   |    نظرات : ۱۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر محمد پازوکی

    حالِ دلم خوش بوده وقتی که
    در پیش چشمم ماه می خندید
    از باغِ رویت لاله می چیدم
    در خواب های خویش بی تردید !
     
    آنسان که غافل می شدی از من
    با خلقِ عالم مهربان بودی
    می خواستم که ماهِ من باشی
    می خواستم... اما نهان بودی
     
    از عشقِ خود با تو سخن راندم
    گفتی نداری فکر قابیلی
    تو تنگ کردی عرصه را بر من
    چیزی شبیهِ جنگ تحمیلی
     
    تا مهریان گردد دلت با من
    با هر قسم گولِ تو را خوردم
    سنگر به سنگر را عقب رفتم
    صدبار در هر سنگری مُردم
     
    کم لطف بودی با منِ شاعر
    تعبیر کردی بطنِ خوابم را
    آن روز حس کردم که تنهایم
    آن روز دیدی اضطرابم را
     
    حالا تو میتابی و تب دارم
    چونان امردادم ولی پاییز
    هذیانِ من پیداست در شعرم
    هذیانِ باورهای حُزن انگیز
     
    تفتیده ام در حسرت دیروز
    در انتظارِ حضرتِ مرگم
    من از تبار جنگلم اما
    یک تکدرختِ خشک و بی برگم
     
    من را رها کن عاملِ تشویش
    باید بسوی نور برگردم
    در شرقِ جان خورشید میتابد
    باید که زحمت کم کنم کم کم
     
    بدرود ای بانوی قابیلی !
    دیوارها... آیینه ها... بدرود !
    ای آسمانِ شب ... خداحافظ !
    بدرود ای شب های بغض آلود !
     
    البرز - فردیس - 96/9/6
    ۶
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۰۹:۴۸
    خندانک خندانک خندانک
    هزاران درود
    بسیارعالیییی خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    محمد پازوکی
    محمد پازوکی
    پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶ ۰۷:۰۷
    درود بر شما بانو جمیله عجم
    حضورتان مایه مباهات و دلگرمیست
    برقرار باشید به مهر خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    ارسال پاسخ
    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۹:۵۵
    درود گرامی
    بسیار زیبا و غمگین بود خندانک خندانک
    محمد پازوکی
    محمد پازوکی
    پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶ ۰۷:۰۹
    دوست بزرگوار و گرامی جناب استکی عزیز
    سپاس از خوانش تان
    شادی هایتان مدام انشاالله خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    ارسال پاسخ
    سینا دژآگه
    چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۰۸:۳۵
    بدرود ای بانوی قابیلی !
    دیوارها... آیینه ها... بدرود !
    ای آسمانِ شب ... خداحافظ !
    بدرود ای شب های بغض آلود !
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    سلام و عرض ادب
    بسیار زیبا بود
    درود بر قلم زیبا نویستان خندانک خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۰:۴۸
    خندانک
    ارسال پاسخ
    محمد پازوکی
    محمد پازوکی
    پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶ ۰۷:۱۱
    درود بر شما جناب دژآگه عزیز
    ممنون که خواندید و خوشحال از اینکه حظ بردید
    پایدار باشید به عشق همواره خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    ارسال پاسخ
    روح اله سرداری
    چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۰۸:۳۷
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۰:۴۸
    خندانک
    ارسال پاسخ
    محمد پازوکی
    محمد پازوکی
    پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶ ۰۷:۱۲
    درود بر شما جناب سرداری عزیز
    مهرتان تا همیشه مانا
    برقرار باشید عزیز بزرگوار خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    حمیدنوری(احمد)
    چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۰:۱۹
    درود دوست گرامی سروده ی بسیار زیبایی است
    آفرین بر شما از خلق این سروده
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    محمد پازوکی
    محمد پازوکی
    پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶ ۰۷:۱۴
    درود بر شما جناب نوری عزیز
    شادمانم که حظ بردید از خوانش این سیاه مشق
    برقرار و سلامت باشید به عشق انشاا... خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    ارسال پاسخ
    ابوالحسن انصاری (الف رها)
    چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۴:۴۹
    درود بر شما

    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    محمد پازوکی
    محمد پازوکی
    پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶ ۰۷:۱۵
    درود بر شما جناب انصاری عزیز
    سپاس از حضور پر مهر و مدام تان خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    ارسال پاسخ
    باقر رمزی ( باصر )
    پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶ ۱۷:۲۶
    تاریخ هزاره
    به آبسالی مجاز و عرقِ جبینِ واقعیّتم بنگر
    اگر خشکسالی لبهایم را نمی بینی .
    به آئینه ی غبار گرفته ی دیوار سکوتم بنگر
    اگر جای شلاق شفق را
    در گُردِه ام نمی بینی .
    اگر به آه سرد و نفس گیر
    فین کاشان دماغت نمی نگری
    بدان که خفقان شریعت
    دیریست آغاز شده است .
    نفس فانوسهای کوچه های مرطوب و خلوتمان
    از بوی نفت سیاه بد جوری گرفته است .
    گلوی ناودانهایمان
    زیر نورد تکنولوژی
    له و لَوَرده شده است .
    کمر مترسکهایمان
    زیر چرخِ تِ راکتورهای هسته ای شکسته
    و هیچ آلاله ی زخم خورده ی مزرعه ای
    دم بر نمی آورد .
    آیا من دست پرورده ی پست ترین
    خاکهای شمال و یمین نیستم
    که در پیش خاکهای علّیین
    لُنگ پهن میکنند ؟؟
    بیا دردهای کهنه و زخمهای قدیمی
    ملل ما را ببین
    که چگونه در التهاب خلسه می لولند .
    در لحظه ی هبوط که از لابلای جرز اوزون
    ناخواسته به زمین های گر افتادم
    در میان اوراق سنگین تاریخ هزاره
    ثبت است .
    من بودم که برای لقمه ای نان حلال
    و سیر کردن کودکان آسیب و آواره
    هزاران بار کارِ حرام کردم
    و در دادگاه قاضیان ناخلف
    به دورترین نقطه ی تاریک زمین
    تبعید شدم .
    باز آ که زخم اثنی عشری مان چرکین است
    و ما به دنبال مرهمی
    در انتهای کوچه های بن بست گرفتاریم .

    باقر رمزی باصر
    محمد پازوکی
    يکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۶ ۱۹:۱۱

    من بودم که برای لقمه ای نان حلال
    و سیر کردن کودکان آسیب و آواره
    هزاران بار کارِ حرام کردم
    و در دادگاه قاضیان ناخلف
    به دورترین نقطه ی تاریک زمین
    تبعید شدم .

    درود بر جناب باصری عزیز .
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0