جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
آخرین اشعار ناب زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
|
هشت کوتاه کلاسیک (رباعی و دوبیت):
۱
تو، شعرِ دل و شعرِ تمامِ گُلِ عشق؛
پیوسته رسد بر تو، سلامِ گُلِ عشق!
چون سازِ محبّت، زند احساس و عطش،
شعرت بشود، حُسنِ ختامِ گُلِ عشق!
۲
از رنگ و ریا، هیچ نبردی بویی؛
با نوگلِ خوبی و صفا، همخویی؛
آنقدر، تو بیرنگی و خوبی؛ گلِ من؛
که احساسِ دلم، جز تو نبیند رویی...
۳
پُررنگترین رنگِ وفا هست، دلت؛
بیرنگتر از، آبِ صفا هست، دلت؛
از جنبهی احساس و گلِ خوبی و مهر،
همواره چه بیرنگ و ریا هست، دلت...
۴
زیباست گلی که، دلِ تو، هدیه نمود؛
هر برگِ گلت، آیهی عشقی، بِسرود؛
یک دفترِ صد برگِ پُر از مهر و وفاست؛
کز هر طرفش، میشود احساس، درود...
۵
از روزنِ احساس، تو را دیده دلم؛
پروانهی رخسارِ تو گردیده دلم؛
هر برگ، زِ گلبرگِ رخِ خوبِ تو را،
تکرار به تکرار، پسندیده دلم...
۶
از زیستنِ بیتپشِ عشق، چه سیرم!
بیعشق، نفس قبض شود؛ زود بمیرم!
چون جامهی احساس، به تن کرده دلِ من،
باید که همه، کامِ دل از، عشق بگیرم!
۷
چشمانِ سیاهت، چو نگینِ گلِ الماس!
هر موجِ نگاهت، تبِ گرمای پُراحساس!
وقتی بزنی، چشمکی از، چشمِ خمارت،
آبی بشود، شورِ دلم، مثلِ گلِ یاس!
۸
نم نمک، آمدهای، سوی دلم، با دلِ خود؛
تا کنی بسترِ احساسِ مرا، منزلِ خود؛
شور بخشید دلت، در دلِ من؛ بانمکم!
کرده بزمِ دلِ من را، دلِ تو، محفلِ خود...
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
***
|