به مناسبت عید قربان سروده ی مثنوی آماده کردم که آنرا تقدیم اهالی شعر ناب بخصوص آنهایی که توفیق حضور در آن مکان مقدس را داشته اند میکنم امیدوارم که مورد توجه دوستان و اساتید قرار بگیرد . ارادتمند نوری (احمد)
خانه ی معبود
گشتیم همه با هم به سفر همره یاران
در مو سم د لد ا دگی و فصل بهاران
برخانه ی معبود همینکه بِرَ سید یم
از هجر و غم یار همه جامه دریدیم
گشتیم همه مسرُوروشدیم راهیِ میقات
گردیده به احرام و نمودیم مبا هات
دیدم ، به دلم شوری فتاد و نگرا نم
دیدم که خسی هستم و میقات ندانم
دیدم همگی بُهت زد ه ساکن دشتیم
لطف اَ زَ لی شامل ما گشت وگذشتیم
چون وارد مسجد بشدیم همره یاران
از جُود و کَرَم دیدم و ا لطا فِ فراوان
دیدم که ملائک سراین صحن وسَرایند
تا با د مشان نغمه عشقش بِسُرایند
دیدم ، همه آرام شده روح و روانم
لطف وکَرمش شامل من گشته ؟ ندانم
چون سعی صفا و کرم مروه بدید م
وز ها جر و از سعی و تلاشش بشنیدم
بردل، ندا یی رسیدای بنده ی مدهوش
بین سعی صفا و کرم مروه، بکن گوش
چونگشتی توحاجی ثمنش زنده نگهدار
یاری بکنی خلق خد ا را ، شوی د لدار
مظلو میت قبر بقیع را چه بگو یم
ما نند ، بهشتی که شده باز برویم
از یُمن قدوم حسن و صادق و با قر
برد ند همه ا هل بقیع نعمت وا فر
یا رب تو به لطف بقیع و اهل قُبورش
بنما به (احمد) نظری هم به سُرورش
بسیار زیبا و شورانگیز بود