روز دگری آمد و فکر تو در این ذهن روان شد
از فکر به تو عقل و دلم سخت حَزان شد
سختی تفکر به تو چون،سختی پیکارِ زمان است
پیکار چو آسان بُوَد،اما نظر منفی تو سخت محال است
عقلُ سرُ دستُ وجودم همه گویند سخن، یکدل و یکرنگ
که چه سخت و محال است رسیدن به آن لعل و بر آن گیسوی شبرنگ
آن جام محبت که دهم دست تو من،بی منت و وسواس
گیری و خوری و شکنی جام مرا،چون مردم خناس
از دست دل تنگ من آفاق بگرید ، ولی دم نزنی تو
این غصه و غم در دلم آرام نگیرد ولی سر نزنی تو
خواهی که نباشم ، نکنم من نظری در رخ پاکت
آنی به درآی بین تو مرا،من بروم بی نگی بر رخ نازت
تقدیر کند بازی مستانه و آتش زند این جان
اما نرسد آتش تقدیر بر این خرمن و زندان
قلبم به تکاپوی زمانه به در خانه ات اُفتاد
تقدیر من این بود چه بدجای بیفتاد
آری که تو افسانه بُدی از نگه من
آن گلرخ مستانه بُدی از نظر من
اما چه کنم، هرگز نشود عشق تو خاموش
عقلی که کند سخت زِکار دل من این همه پاپوش
این عقل دل جان و جگر در پی پیکار
اما تو کنی در دل من عشوه بسیار
پیروز نبرد هر که شود باز تو بردی
بازنده منم ، قرعه تقدیر تو بردی
شعربااحساسی. بود
البته قالبش قصیده نیست
قصیده نوعی از شعر است که دو مصراع بیت اول و مصراع های دوم بقیه ی بیت های آن هم قافیه اند.
بیت اول قصیده مَطلَع نامیده میشود.
در قصیدههای مدحی، اغلب چهار بخش مشخص است: تشبیب، تخلص، مدح و دعای تأبید.
بیتهای شروع قصیده را، که معمولاً وصف طبیعت یا شرح وصال یا فراق معشوق است، تغزل (تَغَزُّل - تشبیت - نسیب) میگویند. پس از چند بیت، شاعر تغزل را به مدح میکشاند که این قسمت را "تخلص" گویند که پیوند میان مقدمه و تنه ی اصلی قصیده است.
تنه اصلی مقصود شاعر است با محتوایی چون مدح، رثا، پند و اندرز، حکمت، عرفان.
شاعر قصیده را با دعای تأبید که شامل دعا برای جاودانه بودن ممدوح است به پایان می برد.
از قصیدهسرایان بزرگ فارسی می توان از سعدی ،ناصرخسرو ،فرخی سیستانی،خاقانی، اوحدی نام برد.
بنابراین باتوجه به تعریفی که ازقصیده داریم مشکل داره شعرتون
وبیشترشبیه مثنویه چون هربیتش قافیه ی جداگانه داره
شایدهم اشتباهی قالب شعرراقصیده زده اید اما شعرتون
جداازاینها حتی به عنوان مثنوی هم مشکلاتی داره که باید یه دستی به سرش بکشید
ازجمله اینکه وزنش دربیشترابیات دچارمشکله ودیگه
اینکه برخی ازقافیه هاهم درست نیستند مثلن
دربیت دوم زمان بامحال هم قافیه نیست زمان باکلماتی مثل همان مکان وشبان هم قافیه میشه که داری حروف مشترک الف ونون هستند همه اشویادربیت ششم هم همچنین پاکت بانازت هم قافیه نیست پاکت باکلماتی مثل خاکت وژاکت و.... هم قافیه است
یادربیت هشتم نگه بانظرهم قافیه نیست
بعضی بیتهاهم اصلاقافیه ندارندمثل بیت پنجم
استعدادتون خوبه فقط برای اینکه ذهنتون موسیقیایی شه وکم کم وزن شعردستتون بیاد باید خیلی شعرکلاسیک بخونید وآرایه های ادبی وقافیه عروض رابیشترمطالعه کنید همه ی ماهم درابتدای راه ازاینگونه مشکلات شعرامون داشته و داریم ان شاالله که باکمی پشتکاردرست میشه
ببخشیدجسارتم روالبته من خودم هم شاگردی بیش نیستم واشعارم سرشارازعیب واشکاله
موفق باشید