پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر علیرضا امیرخیزی
آخرین اشعار ناب علیرضا امیرخیزی
|
در سکوت...
می خوانم همه ی ماتِ نگاه بیگناهت را
و آه ، آه ...
بر سیاهی ِ شب می افکنم همه سکوت تو را
تا رنگ گیرد ...
سیاهی از پس رویا ..
کو مرا به دام افکند .
دام ِ آن نگاهی که ، در دلم چو طوفانی
از خودم رها گرداند .
از خودم به تو آویخت .
از خودم به چشم تو ...
چون سفر به رختخوابم
از پس یکی تبعید .
*
نرم نرم میپاشم واژگان شعرم را
در ترنم اشکم ...
در نهایتِ راهی ، کو نفس به خاک افتد.
چون شقایقی در خون ...
از پسِ تگرگِ مرگ .
چون شرار رگهایم
درتسلط خنجر.
*
رنگ رنگ میگریم...
همه سرخی رگانم را
تا سپیده دم ...
ایمان بیاورد بر ولادت یک نور...
در هم آغوشی من با ...
استقامت ِ فریاد!
*
..............
بر جای جای این شب تار...
همچو پوست یک شب تاب ،
برگ برگ ِ شعرم را...
از دیده ام رها کرده
بر ستارگان خموشِ کنج ِ کویر
وه...
چه غمگنانه میپوشم !!؟
....چه اندُهانه میبخشم !!!؟
1390/6/20
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.