برایت ایستادم

عزیزم ماه می میرد دل دریاچه می گیرد
اگر لطفی نباشد در دل انبوه انسانها
تو بامن آنچنان کردی که چشم غنچه ها خون شد
وبغضم هی ترک خورد وترک برداشت ایمانها


سلام
بسیارزیبا بود

درود بر شما جناب عباسی
شعری زیا و درخور بود
باتوصیه های استا خادمیان زیباتر هم می شود
برقرار باشید

درود استاد عزیز
بسیار زیبا و دلنشین بود

سلام و سپاس خدمت جناب عباسی بابت این اثر.
درود برشما

سلام و درود بر شما برادر بزرگوارم موفق باشی و موید

از آنجا که گزینه نقد آزاد است

در مصرع اول

برایت ایستادم چون چناری در خیابانها

اگر به (راهت )باشد ارتباط بیشتری با خیابان دارد
در مصرع بعد

که کج شد شاخه های باورم از باد و طو فانها

شاخه ها طبیعتا کج هستند قامت یا تنه درخت است
که راست و استوار است پس پیشنهاد این است

زمان بگذشت و خم شد قامتم از بارطوفان ها


بیت دوم مصرع اول

عزیزم ماه می میرد دل دریاچه می گیرد

ماه برادر ارجمند پوشیده و پنهان می شود عدم نمی شود
نمی میرد پیشنهاد

اگر مه چهره را پوشد دل در یا چه می گیرد
چرا لطفی نباشد در دل انبوه انسانها

در دل بعضی از انسانها لطف نیست
حال آنکه شما این را عمویت داده اید
که پسندیده و یا ستوده نیست
پیشنهاد
چرا لطفی نباشد در دل مغرور انسانها

با ویرایش مجدد به یقین غزلی در خور توجه خواهد شد

جسارتم را ببخشید به بزر گواری

سلام جناب عباسی
زیبا بود
"ترک برداشت ایمانها"
برقرار باشید

سلام و درود بر جناب عباسی عزیز
زیبا سروده اید بزرگوار
ذوقتان جوشان

درود جناب عباسی... غزل زیبایی بود... هم از غزل شما و هم از نقد خوب جناب خادمیان لذت و استفاده بردم...پاینده به عشق

سلام استادعباسی مقدم
بسیار زیبا و عالی سروده اید

سلام جناب عباسی مقدم
بسیار زیبا بود
لذت بردم
قلمتان نویسا

درود ها بر شما جناب عباسی بزرگوار

سروده زیبای بود

قلمت توانا باد

سلام استاد بزرگوار

بسیار عالی بود
مرحبا و صدها آفرین