يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر رعنا ترکمانیان افشار متخلص رها
آخرین اشعار ناب رعنا ترکمانیان افشار متخلص رها
|
همرنگ شب رفتم و هنگام سحر بود
پیوسته تهدید شبح ها پشت سر بود
گلهای غربت روی خاک من نرستند
از خاطرم اشباح یادت رانشستند
یک عمر دور اما هوایت کم نگردید
یکبار پشتم زیر غمها خم نگردید
با دست باز از کوچ برگشتم، نبودی
تنهاییم را دربدر گشتم، نبودی
بر شانه هایم رنگ مایوس شفق خورد
تقویم ذهنم سمت دنیایت ورق خورد
بر بال رویا پر زدم تا کوچه باغت
جان میگرفتم از نگاه داغ داغت
از گونه ات فهمیده میشد طعم گیلاس
میریخت بر تنهاییم عطر گل یاس
مشتی علف پرچین بین باغ ما بود
سر شاخه های سیب ما سمت شما بود
گفتی/نوشتم بارها مشق شبت را
پاشویه کردم ظهر تابستان تبت را
تا میرسیدی کوچه حالش فرق میکرد
بوی بهار از نو شقایق خلق میکرد
یک روز از پیش نگاه باغ رفتی
گفتند با اندوه ظهری داغ رفتی
ای رفته همراه جوانی های دورم
خوش کرده جا در خاطرات ناصبورم
با دست باز از کوچ برگشتم، نبودی
تنهاییم را در بدر گشتم، نبودی
یکبار دیگر تا دم آن خانه برگرد
زیر ترک ها می شود ویرانه، برگرد
رعنا ترکمانیان افشار متخلص به رها
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
بسیارعالی بود