آن خنجر ابروی تو ...

سلام
غزل بسیارزیبایی بود
احسنت

باتوجه به سن کمت خوب قلم می زنی
وزن وردیف شعرت درسته خوب هم شروع می کنی ارتباط بین بیتهاومصراعها هم عالیه تصاویر شعرتم خوبه
من مطمانم در آینده ای نه چندان دورحرفی برای گفتن داری یک باتوجه به سن وسال کمت خوب کلاسیک می نویسی
ان شاالله باپشتکاروتلاشی که ازتو سراغ دارم بهتروبهترهم خواهدشد
باتمام این حرفها اگرکمی ریزبین باشیم یه مشکلاتی داره شعرت وهنوزهم می شود این شعررا بهتروبهترکرد واگه یه دستی به سرش بکشی عالی میشه
اول اینکه باید غزلهای شاعران خوب معاصر رابیشتر مطالعه کنی تاهم دایره ی واژگانت بیشترشود وهم امروزی ترشه زبانت
مثلن واژه ی نگه رامی توانی با کلمه ی دیگه ای جایگزین کنی
الان کسی درادبیات امروزنمی گه نگه می گن نگاه حال برای درست شدن وزن ازنگه زیاد استفاده میشه وشکسته میشه کلمه
اما به راحتی می تونی عوضش کنی
خود نمی دام چرا با یک نگه بر روی تو !
این چنین آشفته گشتم،چون خم گیسوی تو !
ببین الان من ویرایشش می کنم برات این بیت رو
خودنمی دام چرا با یک نظر بر روی تو !
این چنین آشفته ام دل می برد گیسوی تو
الان این هم روان ترشد به نظرمن
درزبان امروز نمی گیم آشفته گشتم می گیم آشفته شدم نمی گیم چون گیسوی تو می گیم مانند گیسوی تو تازه گیسوراهم کم استفاده می کنیم می گیم مو
تازه اگه خودراهم حذف کنیم بهترنمی گیم خود نمی دانم می گیم خودم هم نمی دانم میشه گفت
من نمی دام چرا با یک نظر بر روی تو !
این چنین آشفته ام دل برده ازمن موی تو

ویا اینکه
بانگاهی من نمی دانم چرابر روی تو
این چنین آشفته ام دل برده ازمن موی تو
این تصویرش بهتروامروزی ترشد
که البته اینا نظره و من تحمیل نمی کنم اما باتوجه به تجربیاتی که دارم ونظر بیشتراستادان بهتره که ازکلمات جدیدتر درشعرامروز استفاده بشه گرچه من خودم معتقدم اتفاقن باید زبان کهن خودمون راحفظ کنیم چون جزو فرهنگ ماست اما ایرادی است که بیشتراوقات استادان معاصربراشعارمی گیرند که باید زبان غزل امروزی ترباشه وبه قولی همرنگ جماعت شویم بهتره
ویا این بیت
جمع و خلوت،خواب و بیداری،مگر فرقی کند؟
بر دلی سرکش که هر دم می کشد پر سوی تو
مگرفرقی کند درست نیست دراصل می گیم مگرفرقی می کند که این روهم میشه جایگزینی براش پیداکرد اینگونه
جمع و خلوت،خواب و بیداری،چه فرقی می کند
بر دلی سرکش که هر دم می کشد پر سوی تو
ویادراین بیت
یک نفس ما را رها کن ساحر مکّار عشق
آن طلسمی کو ،که تا باطل کند جادوی تو؟
آن طلسمی گو آن حشوه وزایده اینجا وفقط برای پرکردن وزن اومده وبیت ضعف تالیف داره ومن اینجوری ویرایشش کردم
کوطلسمی؟ تا دمی باطل کند جادوی تو؟
راحت درست شد
ویااین بیت
چون که با پروردگارم خواستم نجوا کنم
یافتم خود را اسیر سجده گاه کوی تو
چون اگرحذف شودبهتره
تا که تنها باخدایم درد دل کردم شبی
یافتم خود را اسیر سجده گاه کوی تو

خلاصه یک مشکلات خیلی ریزی داشت شعرت که اگه کمی دقت کنی بهترو بهترمیشه
والبته جسارتم راهم ببخش سینای عزیز
فقط وفقط ازجهت همفکری بود وچون می دونم استعدات عالیه حیفم میاد سرسری بگذرم ازاشعارت
وامیدوارم که روزبه روز شاهد موفقیتهای بیشترت باشیم

اینگونه ویرایشش کردم برات والبته گفتم این نظرمن بود واصلن اجباری درقبولش هم نیست ...........

من نمی دام چرا با یک نظر بر روی تو !
این چنین آشفته ام ،دل برده ازمن موی تو !

ویا
بانگاهی من نمی دانم چرابر روی تو
این چنین آشفته ام دل می برد گیسوی تو

جمع و خلوت،خواب و بیداری، چه فرقی می کند
بر دلی سرکش که هر دم می کشد پر سوی تو

تا که تنها باخدایم درد دل کردم شبی
یافتم خود را اسیر سجده گاه کوی تو

تن زره پوش و سپر بر دست جنگیدم ولی...
عاقبت قلبم درید آن خنجر ابروی تو

واژه ها را یک به یک چیدم،غزل ها ساختم
در تمنّای کلامی از لب کم گوی تو

یک نفس ما را رها کن ساحر مکّار عشق
کوطلسمی تا دمی باطل کند جادوی تو؟

ای دلم دل دل مکن ، دل را به دریا زن برو
زیرِ بارِ بی وفایی خم شده زانوی تو

عمق دریا را مبین و کشتی ات آماده کن
سینه عرشه ، چشم سکّان ، دستها پاروی تو

این سخن کوتاه کن سینا ، بسوز و دم مزن
فصل هجران او مگر آمد به پرس و جوی تو؟

موفق باشی شاعرجوان