يکشنبه ۲ دی
بحر طویل چشمت شعری از سحر نحوی
از دفتر ترنم دل نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۵ اسفند ۱۳۹۰ ۰۹:۳۵ شماره ثبت ۵۵۶۸
بازدید : ۹۹۲ | نظرات : ۹
|
|
رقصان شدم درون بحر طویل چشمت
از واژه های شیرین یا بی بدیل چشمت
معناگراترین شد رنگ اصیل شب ها
مشکی ترینِ شب ها رنگ اصیل چشمت
هر بار شد فراموش از ذهن من گناهت
از چرخش نگاهت ، از قال و قیل چشمت
در اشک ها ی پاکت عکس خودم عیان شد
بر قایقی نشسته بر رود نیل چشمت
باید که دل ببرّم از رخصت نگاهی
تا نیزه های مژگان مانده کفیل چشمت
بی اعتبار کردی هر منطق دلم را
تسلیم هستم ای گل پیش دلیل چشمت
می ترسم از نگاهت عشقی طلب کنم من
از غیرت شدید افراد ایل چشمت
مغرور و سربلندم،همرنگِ با سحر ها
اما چه عاشقانه گشتم ذلیل چشمت
سحر نحوی
اسفند 90
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.