يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر حسن گائینی (رزاس)
آخرین اشعار ناب حسن گائینی (رزاس)
|
✳✳✳
همه جا غبار
برگها نفس نمی کشند
اما قلبم روشن است
مثل پرندهای؛ دل می زند
هیچ شاخه ای در ردیف درختان...
ـ خواب مرا لمس نکرد
از هر چه میگذرم خاکستر میشود
وبر هر چه می تابم نور...
کریشنا میداند...
ـ من با تمامی لبخندم می سوزم
بی شک سیری ناپذیر شعله ام
اندیشه داشتن باشد برای بعد
امّا چشمانت را دوست دارم
به این می ماند که بسوزی و چیزی از تو باقی نماند
کریشنا سوختم ـ شعله ورم
نمی خواهم برده باشم
نه اکنون و نه هیچ گاهِ دیگر
ـ بی هیچ شورمندی...!
کریشنا... من همسان تواَم
تو را دوست دارم
تو سایهٔ محبوب منی !
تو را در خود کشیده ام
کریشنا...
من سایه و هم خون تو اَم
جز تو؛ همه عادتم...
آن جز ٔ جاودان، تویی
از من، جز تو ـ باقی نمی ماند
حتّا ، برای روز مبادا...!
آنکه تو را می خواهد باید، دیری...
ابر باشد
کریشنا سوختم...
شعله ور م...
✍ ح . رزاس
ـ زیر آسمان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیباست