يکشنبه ۲۷ آبان
دفتر نقاشي شعری از سمانه هروی
از دفتر 1 نوع شعر عاشقانه
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۰ ۱۳:۲۷ شماره ثبت ۵۴۳۴
بازدید : ۱۰۶۸ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب سمانه هروی
|
يه روزي يه روزگاري
توي دفتر نقاشي
يه برگ سفيد و زيبا
زنده بود با نقاشي هاي زيادي
تا يه روز يه بچه بد
با مداد زشت بدرنگ
همه صفحه هاي نقاشي رو خط خطي كرد
ذهنمو از هر چي رنگه خالي كرد
همه صفحه دفتر قشنگش
پر شد از نقاشي هاي بد و بدرنگ
تا رسيد به صفحه من
اون منو مچاله كردو
توي كوچه جاگذاشت و
پاره كرد
يه روزي يه عابري كه رد ميشد از اون كوچه
خم شدو
منو برداشت و نگاه كرد
توي دستاي خودش نوازشم كرد
اون واسم يه نقشي از دفتر نقاشي كشيد!!!!
چه مهربون!!!!!!!!!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.