سلام و عرض ادب بزرگوار
ابتدا خاطره ای بگویم و سپس اصل صحبت را
حدودا ۱۸-۱۷ ساله بودم (۷-۸ سال پیش) که در محفلی از شعرا به شعری از شاعری (که بنا به دلایلی بسیار معروف گشته اند این روزها) ایرادی گرفتم ولی ایشان با لحنی حاکی از دلخوری جوابی بسیار سنگین به بنده دادند.
ان روزها وزن و اختیارات را تازه آموخته بودم و پس گمان کردم که بنده در اشتباهم و عذرخواهی نمودم ...
اما از خوش روزگار، بسیار ادیبان دیگر در آن جمع حضور داشتند و ایرادی که بنده گرفته بودم را به زبانی ادیبانه به ایشان حالی کردند ...
در انتهای آن جلسه یکی از ادیبان که هم در آن دوران هم امروز از بزرگترین شعرا محسوب میشوند به بنده فرمودند: (عین گفتارشان را نقل میکنم که آویزه ی گوشم است)
- جوان از تو دلخورم! اگر نقد کردی و مطمئن بودی حق با توست پس عذرخواهی کردنت از چه بود؟
این را عرض کردم که به اینجا برسم:
اولا واقعا واقعا واقعا تا حالا به معدود افرادی لقب استاد داده ام و اگر خاطرتان باشد از ابتدا شما را به لقب میخواندم تا خودتان فرمودید که از این لقب در موردتان استفاده نکنم. (میدانید که بسیاد رک و صریح حرف میزنم و از تعارف در کلامم خبری نیست) .
ثانیا هر گفتارتان را اعم از نقد و نظر و پیشنهاد (نه فقط در پای شعر خودم بلکه بر اشعار هر کس دیگر هم) دنبال کرده و آموخته ام از آن گفتار ... .
ثالثا جناب شیخی بزرگوار دوست فرهیخته ام، بنده از نسلی جدیدم که نه با غزل امثال حافظ و سعدی و بیدل و صائب (هر چند بسیار بسیار مطالعه کرده ام آثار قدما را) بلکه با غزل پُستمدرن آمیخته ام (که حتی در جاهایی بنا به ضرورت وزن و قافیه را هم انکار میکند) .
رابعا گفتار حضرت عالی را (بر آن غزل مشخص) در باب "ابدال" به دستور زبان زبان پارسی که معنایی کاملا متفاوت دارد تعبیر کردم (که این روزها اختیار تبدیل دو هجای کوتاه به یک هجای بلند را تسکین مینامند) .
خامسا اگر از حق نگذریم گفتار شما هم از ابهام خالی نبود:
- آنچه سرکارخانم عجم نوشتند وجناب کشاورزهم تکرارنمودندوجوابِ شما به(اختیاراتِ شاعری)...ودرحقیقت....بیانِ قاعده ی (ابدال)...دوستِ من...
بیشترِ اساتید.....این قاعده رابه این شکل مجازمی دانندکه :...هجای بلندِ مصرعِ اول......درمصرعِ دوم ،بَدل شود به دوهجای کوتاه......ونه برعکس... .
سادسا از آنجا که در این زمانه ی غریب شعر را آموخته و سروده ام به تجربه به این نتیجه رسیده ام که اگر هر نوع نقدی را به بحث بنشینم تا ریشه ی اشکال را دریابم ولی شما متاسفانه نه با بحث و استدلال که با دلخوری ترکم کردید (و چقدر مکدرم از این موضوع).
تاسعا از آنجا که دوستان دیگر از جمله بانو عجم و آقایان کشاورز و صادقی به وزن ایراد گرفته بودند و شما هم در ابتدای گفتارتان از آنها یاد کرده بودید، گمانم رفت که حضرت عالی هم به وزن اشکال وارد نموده اید (البته این گمان اشتباه کاملا اشتباه بنده بوده و عذرخواهم) و ای کاش مشخصا درج مینمودید که فرمایشتان در باب اختیارات است ولاغیر !
ثامنا همانطور که قبلا هم خدمتتان عرض کرده ام (اگر خاطرتان باشد) نظرات جنابتان برایم بسیار مهم است (هر چند هر نظری را به بحث مینشینم تا بلکه آموزیده شوم) .
تاسعا به جد معترفم که از هر سروده و گفتارتان آموخته ام و در باب مسائل شعر کلاسیک یکی از معدود افرادی هستید که به فرمایشاتش اقتدا میکنم.
و عاشرا جدا از هر بحث و گفتمان از صمیم قلب دوستتان دارم و از دوستانم میدانمتان.