دوشنبه ۲۰ اسفند
درد شخصی شعری از مهرناز
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۸ بهمن ۱۳۹۵ ۰۴:۳۷ شماره ثبت ۵۳۳۴۶
بازدید : ۳۰۳ | نظرات : ۴
|
|
صدای باران را می شنوم
هوا گرگ و میش است
اما من کجا و خواب کجا
این بغض لعنتی راه گلویم را سد کرده و ترس...
از خواب میترسم
همان قدر که از بیداری...
از کابوس میترسم
از جدال بی ثمر و هر روزه ام با دنیا میترسم
از این خستگی میترسم و از قطع شدن صدای باران هم...
همیشه از تنهایی میترسیدم...
از سکوت بی پایان
از شنیدن صدای سازی که برای من نیست
از سردی و از سقوط...
از نبودن
نماندن
ترک شدن...
از هر آنچه استعدادی در انجامشان نداشتم
از بی وفایی
از دروغ...
زندگی من پر از ترس هاییست که وفادارترین ها به من بوده اند...
آه
هوا گرگ و میش است
باران میبارد...
#مهر_ناز
|
نقدها و نظرات
|
درود فراوان مانا باشید 🙏🌹🌟 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شاعر گرامی
مهر ناز بانوی عزیز
دلنشین - زیبا- رومانتیک
متشکرم
سلام