تردید عاشقی

آسمانم آبی ست
نه باران می آید نه هوا
طوفانی ست
لنگر در آغوشم انداز..
دلبری کن
چتر نمی خواهد
بمان عاشقی کن.
.
.
یاد گرفتم ــ
بخندم .بجنگم ....
دلبری کنم
آن قصه های
محال افسانه ها را
با حقیقت عشق ـ م حل کنم
یا که ــ
آخر شاهنامنه را
از پا ئیز به بهار،
مهتاب را به آفتاب
تبدیل کنم!
گفته بودم عاشقم
تدریس عشق می کنم
پایش بخورد
برعرش کبر یایی خود
سلطنت می کنم.
هم قاضی می شوم
هم متهم هم جانی هم باز پرس!
تفتیش عقاید می کنم
می شوم
احساس تمام شاعران
روی زمین ،
شوری به پا ،
کاسه های نشکسته ی
امثال مجنون را
پراز می ناب
چشمانت می کنم
می گذارم یک شب
همه برای خود مست کنند
نه حکمی نه شلاقی نه حبسی
رو کنند کارت های
سوخته را
آنوقت آس عاشق بودنم
را رو کنم. بداهه


فڪری_احمدی_زاده
لندن- انگلستان
sherenab.com
@FekriAhmadizadeh
کانال سایت تخصصی شعر ناب
@sherenab_ir

تقدیم شما بزرگوار برای همه خوبی ها یتان
شرمنده دیر رسیدم حضرت استادم برای عرض ادب و احترام
آخر عاشقی
کار خود می کند
من کودکی
نوپایم !
تازه راه عشق ـ م
پیدا می کنم!!

در ضمن جای دارد از شما و شجاعت شما در نقد پذیری مثل همیشه تشکر و قدردانی نمایم و به همین خاطر تیک نقد می زنم که عزیزان توجه بیشتر ی کنند و سعه صدر شمارا سر لوحه خود قرار بدند چنانچه در پی پیشرفت و اموزش هستند درود بر شما بار دیگر