شنبه ۸ دی
دلتنگ شعری از فائزه جداء
از دفتر همای شعر نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵ ۲۳:۲۶ شماره ثبت ۵۲۸۷۱
بازدید : ۴۶۷ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب فائزه جداء
|
چقدر دلتنگ عطر غزل های توام
وقتی
قافیه هایت
به می مانم ختم می شد
تبلور روزهای بودنت را
در انبوه واژه هایم حس می کردم
سپید که می بافتی
آسمان همیشه عاشق خورشید بود،
و دستانم
آخرین تصمیمی بود
که باید می گرفتی و دور می شدی!
چقدر عامیانه عاشق بودی
زندگی را با سر تاس هیچ تاجری اندازه نمی گرفتی
شعله های نگاهت
وقتی جان تشنه ی مرا به آتش می
کشید دوست داشتم
دلگیرم
از،تمام روزهای بدون تو بودن
جان من،
ببین !
هنوز هم
دستانم تصمیم نگرفته ایست
که هر بار برای آغوش دستانت
در هم فرو می ریزد ...
|
نقدها و نظرات
|
سپاس از شمابانو جان | |
|
ع | |
|
سپاس از شما | |
|
ممنونم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبانو
بسیارزیباست