امشب
صدای معجزه ی برف میبارد ..
آه ،زمستان،،
حسرت عطرهای سرد الیاف لاگریماست ..
امشب کاجها
به تصادم میلاد ما می اندیشند ..
از فرود ملودیهای نرم بندر
و تمام تنجش گرم عشقه های دستانت ..
به پرندگان معاصر فکر می کنم
و ترانه های دایره ی آبی نت،
وهنوز به قربانیان کوچک شِلیک آخرین راهب
آوای تیله های نرم یخی میپیچد..
گردنبند ساکت عاجی بر شاخه ی انار
.
.
.
و فکر می کنم بِه نهنگهای مُرده ی حوض حیاط خلوت نوح ..
و حتی زنش
شبیه غریبه ای! بِه هزار سال زندگی
بهِ کتاب بهتی بزرگ
و خلیج سبز صخره های سوزنی خون
.
.
.
از آکوردهای خودنویس خورشید برف میبارد..
و برف
و برف
و
برف
و برف چقدر به عصاره ی شب نزدیکست!
به تنها بازمانده ی گیلاسهای باغ کبود
و چقدر بوی توحید فیروزه بیصدا می آید
و بر ریل آهنگسازی ساعتهای گس میریزد
امشب به تو فکر میکنم
در گلهای وحشی بوم دماغه ی غزل
میانِ آیینه غرق می شوم
به تو فکر می کنم و پرندگان معاصر
به فرشتگان بساوش میله های عبوس
و ذخایر متراکم بوسه و صبر
بر سیمهای آزاد ملاحانی کال
.
.
.
به نخستین حادثه ی احتراق چشمانت
و صومعه ی مرمرهای سوخته ی موهایم
و چقدر پیله ی شیشه ای خاطره ات تیر می کشد ..
امشب رقص آتش !
بهشتهای گرمسیری حواست
و بوی تند شاهپسند ..
چقدر میان کوهستان شراب ، تنهایم
و تو زاغهای تمام آهنگهارا
از مسافت پلکهایم تحریم میکنی
من به آتشکده گوش می دهم ،
وَ ارتعاش ناقوس سرخ افق..
وَ التهاب لحن نبوغ هر دو دَست خداوندی کِه هست
میبارد
امشب بوی مُعجزه ی برف می آید ،
عطر الیاف سرد لاگریماست..
_ اِرسال نقد و نظر براین پیج مانند هَماره اِمکانپذیر نِمیباشَد ._