سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        گفت نادانی به رندی

        شعری از

        محمد ساکی

        از دفتر دفتر دوّم: در حدّ شاعر نیستم شعرهایم لطف خدا ست نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ آذر ۱۳۹۵ ۱۴:۲۲ شماره ثبت ۵۱۹۵۱
          بازدید : ۴۸۳   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه


        گفت نادانی به رندی سیخ چند
        عشق که عالم از آن دم می زنند
        گفت سیخش را نمی دانم ولی
        بهر سوراخیش هستی می دهند
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        گفت نادانی به رندی سیر چند
        عشق که عالم از آن دم می زنند
        گفت سیرش را نمی دانم ولی
        قدر  مثقالیش عالم می دهند
         
        از حقیر: محمد ساکی     9/آذر/1395
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۴۲
        ایام تسلیت خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۵ ۱۴:۰۳
        خندانک خندانک خندانک
        علی کشاورز ( فریاد )
        چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۹
        خندانک خندانک
        محمد ساکی
        چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۰۶
        گفت نادانی به رندی قیمت یک سیر چند
        سیری از عشقی که عالمیان از آن دم می زنند
        گفت او را قیمت سیرش نمی دانم ولی
        نیک می دانم به مثقالیش عالم می دهند
        علی کشاورز ( فریاد )
        چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۵ ۱۹:۱۴
        تیـــر برقـــی «چوبیم» در انتهای روستا

        بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا

        ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت

        کـــوچ کردم از وطن ، تنهــــا بـــــرای روستـــــا

        آمدم خوش خط شود تکلیف شبها،آمدم

        نـــور یک فانوس باشــم پیش پای روستا

        یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند

        پیکرم را بــوسه می زد کدخدای روستا

        حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم

        قدر یک ارزن نمــی ارزم بـــرای روستــــا

        کاش یک تابـــوت بودم کــاش آن نجار پیر

        راهیم می کرد قبرستان به جای روستا

        قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است

        بد نگاهـــم می کند دیــــزی سرای روستــا

        من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا

        تیـــر سیمانـــــی نخواهد شد عصــــای روستــا



        کاظم بهمنی
        علی   صادقی
        پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ ۱۳:۵۳
        خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ ۱۶:۱۹
        خدا را نمیتوان تعریف کرد
        و آن خدایی که من تعریف میکنم
        خدا نیست خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        باصر
        درود بر شما بزرگوار
        اندیشه نابتان کماکان ناب باد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهارک (دختر پاییز)
        پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ ۲۰:۰۲
        .................... خندانک
        درودتان

        بسیارعالی

        پسندیدم

        .................... خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ ۲۱:۲۹
        سلام عالی بود
        احسنت خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4