دوشنبه ۳ دی
عقـرب در قمر شعری از نیلوفر شامی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۴ آذر ۱۳۹۵ ۰۳:۴۵ شماره ثبت ۵۱۸۳۶
بازدید : ۱۲۶۸ | نظرات : ۲۷
|
آخرین اشعار ناب نیلوفر شامی
|
باش اما عاشقانه، باش اما بی گذر
خسته ام از اینکه جسمت هست، روحت در سفر
مثل ماهی که تو پشت پرده ها رنجاندی اش
من به تو مشتاق، اما تو چرا از من حذر؟
بوسه از لب های تو سم است، ایرادش کجاست؟
از برای بوسه مردن ـ مرگ دلخواه بشر ـ
در طلوعت حبس شد زهر گلایه های من
بر خلاف نجم و دین این بار، عقرب در قمر
چشم تو شمشیر و چاقو نیست، می دانم عزیز
آن نگاه نافذت اما نبودش بی خطر
من درون روزهای با تو زندانی شدم
از تمام سال های بی تو هستم بی خبر
در میان ظلمت مویت گرفتار آمدم
از شب موی تو هستم در کنارت تا سحر
دست اعجاز آفرینت را به دستانم بده
این درخت پیر را دست تو می بخشد ثمر
ای که دستان مرا پس می زنی، دستان من
گر خطر آید به سویت، بر تو می گردد سپر
هستی اما بودنت شکل نبودن های توست
لااقل عطر تنت را از مشام من ببر...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.