سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
چه کردی با دلم سوی تو بال و پر نمیگیرد
سراغت را ز باد صبح هم دیگر نمیگیرد
بیت خوبیست و شروعی زیبا
سوار موج خشمش کرده ای ساحل نشین من
مکن بیهوده فریاد او دگر لنگر نمیگیرد
واین بیت هم عاطفی و زیباست
تو بیجا شک نمودی سااقی زیبای شبهایم
د لم جز تو زکس هرگزهرگزساغر نمیگیرد
اما در این بیت مصراع دوم از وزن و هم ازنظر ساختار به هم ریخته است،اینگونه بنویس تا بهتر شود\"دلم دیگر ز دستان کسی ساغر نمی گیرد\"
و اما بیت زیر
دل یوسف وش مارا رماندی سحر و جادو هم
زلیخای زمانم را عمر از سر نمیگیرد
از نظر وزن و معنی باز ایراد دارد
پیشنهاد دیگر\"دلم با چشم زیبایت گرفتار هوس گشت و
زلیخای زمانم من که عمر از سر نمی گیرد
بیت زیر هم از نظر وزن ایراداتی دارد
به زنهار هم اگر آیی زلیخا وار بیهوده ست
بزندان راضیست راه قصر مضطر نمیگیرد
بیت آخر از نظر وزن ،معنی،ایراد دارد و هم تگرار قافیه دارد اگر به کلی از خیرش بگذری بهتر است خلاصه گرامی دستی به سر و گوشش بکشی غزل قابل قبولی از آب در می آید
سکوت قبل طوفانست سکوت واژه ها اما
سخن کوته دلم دیگر غزل از سر نمیگیرد