سلام مجدد جناب توکلی عزیز
فرمایشتان کاملا متین است و مفهوم عرایض بنده را به خوبی دریافته اید.
پوزش از این که صفحه ی شعر شما را شلوغ کردم.
اما به نظرم اینها اعتبار و اصالت شع را می رساند که جای بحث و بررسی داشته باشد.
سلامی هم بر جناب کوروش عزیز که همیشه لطف دارند و پیگیر بحث های بنده و ابوالفضل جان هستند.
درودی دوباره خدمت .....
ابوالفضل جان
دوست من
بحث چیز دیگریست ،لطفا کامنتم را بازخوانی بفرمایید.
فرمایش شما بحث جدید و عجیبی نیست که درک آن موجب عجز شود. این نو و کهنه کردن الان نقل هر مجلس ادبی ست و ما هم از این گردونه خارج نیستیم که با آن بیگانه باشیم.
من کی گفتم بیاییم و از برگستوان و فتراک و تغابن و ... استفاده کنیم؟
استفاده از این کلمات در زمان حال حاضر فقط موجب دور شدن از اصل هنر است.،.......چون مخاطب ما باید معنا را در یابد که در این صورت ناممکن می نماید.
اما آیا واژه ای مثل گیسو یا اندر یا شکوه را باید ترجه ی تحت اللفظی کرد که آن ها را قدیمی محسوب کنیم؟؟!
من با اینکه شاگردی هستم و بیشتر با گذشتگان مانوسم از خیلی واژه های کهن استفاده نمی کنم.چون دیگر در شعر امروز جایی ندارند.
همان واژگانی که شما به آنها اشاره کردید. همان طور که صدها سال بعد خیلی از کلمات ما هم منسوخ می شوند،لغات قرون پیش هم برای ما منسوخ شده اند.
نگرانی من این است که مرزبندی بین نو و کهنه فقط ما را از درک معنا باز می دارد(یعنی اصالت هنر که روح هنرمند و نگرش اوست را تحت الشعاع قرار دهد)
......... شما در معاصرین اخوان را قبول دارید ....خب....
او یکی از معاصرینی بود که به رستاخیز واژه ها کمک شایانی کرد. لطفا اشعارش را مطالعه بفرمایید و ببینید که چه لغات زیبا و اصیلی را در ادب فارسی احیا کرده است.
نمونه اش واژه ی آسیمه ،که دیگر در شعر کلاسیک سرایان متحجر هم از بین رفته بود.
من هم به فرموده ی اساتید و بزرگان هم عصرمان احترام می گذارم و خودم یکی از عاملان به آن هستم.
مضامین و تعابیر کلاسیک معاصر باید جدید و بدیع باشد و همین طور به تناسب آن واژگان سرایش هم از این قاعده مستثنا نیستند.....این که شکی درش نیست!!!
من می گویم واژه ای که به گوش هنری ما آشناست و همه هم معنای آن را می دانیم را نباید صرف این که در گذشته کاربرد داشته است از زبانمان حذف کنیم.
با این کار فقط به نسیان فرهنگی دامن زده ایم.........نسیانی که نتیجه اش این است که می بینید.........بین هم سن و سالان من و خودت کسانی هستند که حتی از خواندن درست برگی روز نامه عاجزند..........ولی از گفت و گوی شفاهی براساس زبان کوچه و بازار هزاران شاعر هم حریفشان نمی شود.
مخلص کلام این که بنده هم مثل شما خواهان نوگرایی و تجدد هستم و تکرار مکررات بعضی کلاسیک سرایان خسته.
اما اصالت ما فقط احیای واژگان نیست.......بلکه احیای روح شعر معاصر است که متاسفانه الان بیشتر در حاشیه رفته.
پرگویی هایم را ببخشید.
ولی از همه ممنونم که بستر چنین گف و گویی هایی را فراهم می آورند.
بهترین راه تعالی هم همین مباحثات است.
از شما آموختم و سپاس از مهرتان