حسرت فردا

سلام و درود بر معلم فرزانه سرکار خانم نیره ناصری بزرگوار ماه مهر است و نشاط وعشق محبت آرزوی سلامتی و سر بلندی شمارا از خداوند منان در همه مراحل زندگی دارم استاد نازنینم

گفتم ای دل صبر کن روشن شود راه امید
کور شد راه امید و مانده ام تنها چرا


ای جانم خواهرییییییی
ممنونم که به غزل زیبایی مهمانمان کردی نازنین
دلم تنگ شده بودبرای غزلاتون
بسیارزیبا بود


کاش اعجازی بیاید تا زند دریای دل
در شگفتم بسته شد با معجزه دریا چرا

کاش اعجازی بیاید تا زند دریای دل
در شگفتم بسته شد با معجزه دریا چرا................دلانه عارفانه زیبایی ست
استادعزیزم.................. تبریک میگم خدمتتون فصل کاری جدیدمون و براتون درسال تحصیلی موفقیت وسلامتی وشادمانی روزافزون خواستارم

درود بانو
بسیار زیبا و جالب بود

درود بر شما!
بسیار زیبا سرودید!
رقص موزون قلمتان تا همیشه در اوج!

سلام
درشگفتم بسته شد با معجزه دریا چرا؟!!!



ادم شانس نداشته باشه ها به دریا هم برسه دریا خشک میشه


شادیت را خواهانم

درود بانو ناصری عزیزم
شعرتون عالی بود
پی نوشتش عالی تر


از دیر آمدنت هراسی ندارم

از سکوت بودنت می هراسم

درود بانوی عزیز

بسیار عااااالی وزیبا🌹🌹🌹🌹

درود بر شما عالی

سلام عیکم
زیبا و عالی سرودین
البته اگه ریتم شعر از خودتون بود عالیتر میشد

عالی وقشنگ است سپاس

درود بر ادیب گرانقدر بانوی ناصری
سروده ای زیبا بود ضمن عرض تبریک بمناسبت باز گشایی مدارس و اینکه سعادتی دوباره نصیب دانش پژوهان خواهد گردید تا از فیوضات آن بزرگوار کسب بهره نمایند در ارتباط با سرودۀ شیوا و پر نغزتان نکته ای را جسارتاً معروض میدارم سرودۀ مزبور را بقلم آن گرامی بانو در جایی خوانده بودم که بیت دوم را بصورت ذیل مرقوم فرموده بودید
صبحدم با هر نگاه و خنده ات گل می شکفت
آتشی بر ما زدی با نرگسِ شهلا چرا ؟
سلامت و سعادتمند باشید

عالی بود

از دیر امدنت هراسی ندارم

از سکوت بودنت می هراسم

سلام بر شما بانو ناصری بزرگوارم

بی نهایت زیباست بانوو

پایدار باشید

...........

سلام و درود خواهر خوبم نیره
.........
"چند گویم تا سکوتم بشکند یا انتظار
رفتی و جا مانده بر دل حسرت فردا چرا"
.........
غزل زیبایی مهمان دفترتان بودم
درود بر احساس ناب و زیبایتان
..........

سلام

درود شاعر عزیز
سرکار خانم ناصری گرامی
غزلی زیبا از قلم وطبع توانایتان
قابل تحسین است
برقرار باشید و سرفراز

سلام و درود
حرف همان است تردید شده است اعتقاد و با افتخار زل می زند در لباس سنگینی سکوت
هر گناهی هم باشد توبه دارد اما صبر بخشش ندارد که میدان داده شده است به جنون تا به ریشخند بگیرد خرد را تازه گاه پنهانی و گاه آشکار و گستاخانه!تازه جنون خانه کرده است در اراده همین بود تعریف کینه اما سوختن دل از آنجاست که بیگناهی و محکوم به دیدن کارنامه های گناهکاری خود با همان ضربات شلاق سکوت بودن ها یعنی گلوله توپی است که انگار صدایش می آید از دور ولی خانه تو را ویران می کند!
چکیده ای از روزها مطالعه بود نه قطعه ادبی امیدوارم درست بوده باشند نه حرافی بیهوده و مثل همیشه سر تعظیم با اینکه شعرهایتان روح زمانه با کنش گری محتاطانه و عاقلانه خود زیبا درک کرده است و شوق آفرید

سلام سرکار خانم ناصری
قشنگ بود
برقرار باشید

یاد تو آتش به پا می کرد در منشور عشق
دیگر اکنون نیست در دل این همه غوغا چرا؟

جوانی هم بهاری بود و بگذشت ...!
سلام بانو جان قابل تحسین است زیبا غزل شما عزیز م

درود بر شما
موزون و زیبا سروده اید
فقط جسارتا فکر می کنم مصرع دوم کامل نیست ونیاز به فعل داره

سلام و ممنون از شما

یاد تو آتش به پا می کرد در منشور عشق
دیگر اکنون نیست در دل این همه غوغا چرا

درودها بر بانو ناصری گرانقدر
زیبا و عاشقانه
احسنت

با سلام و درود
گفتم ای دل صبر کن روشن شود راه امید
کور شد راه امید و مانده ام تنها چرا

خیلی زیبا بود
درودتان جانا مانا باشید

سلام و درود بر شما بزرگوار
کماکان موفق و موید منصور باشید
به سروده ی ( گلو بند ) سری بزنید
ممنونم

درود بر استاد گرانقدرم بانو ناصری مهربان

عالی سرودید
لذت بردم از شعرتان

زنده باشید به مهر

عالی

درودها.........................................


بسیار زیبا....................................................

درود برشما

سرکار خانم ناصری گرامی و بزرگوار
بسیار زیباست . احساس و اندیشه ی پاکتان ستو دنی است.

سرکارخانم ناصری، بانوی گرامی، سلام علیکم.
.......................................................................
به قولی( خواندمت).......زیبا بود....ونظرِ دوستان راهم....خواندم.....به جُزیکی دومورد.....اشاره ای به ایرادِ وزن....وتغییرِ اهنگ.......همه تعریف بودو....تمجید....که لیاقتش راهم دارد ودارید....ولی نمی دانم...فقط بحثِ تعریف وتعارف است ، یا شرطِ دوستی....اشاره به نقطه ضعف ها راهم باید دربرداشته باشد/....آن وقت (دیوانه)ای چون من......می نویسد ومی شود....(پیراهنِ .........) ببخشید...بزرگوار....شادباشید.

درود بر دوست و آموزگار گرامی، بانو ناصری.
بسیار زیبا و دلنشین بود. و البته کمی تلخ!
من در جایگاهی نیستم که نقد کنم. از دید من ایرادی نداشت.
پاینده باشید.

درودها بانوی گرامی
مهرتان پایدار

سلام
بسیار زیبا بود
درود فراوان بر شما بانو
پایا باشید🌺🌺🌺

درود بر شما
شعر زیبایی خواندم، و چه حس سختی داشت...

جسارتا چند تا ایراد وزنی داره که خوبه مرتفع بشن، من در حد توانم پیشنهادی می نویسم:

صبحدم گُل می شکفت با هر نگاه و خنده ات
صبحدم گُل باز می شد از نگاه و خنده ات

بستی با قفل نگاهت شور هر شیدا چرا
بسته با قفل نگاهت شور هر شیدا چرا

نظرم رو هم در مورد درون مایه شعر بیان می کنم که البته برداشت شخصی من از شعره. من که خودم خیلی دوست دارم برداشت شخصی دیگران رو از شعرم بدونم چون باعث میشه بهتر بتونم مقصودم رو بیان کنم، امیدوارم حضرتعالی هم به همین دید نگاه کنید:

فکر می کنم بیان شعربه صورت واضحی می گوید که معشوق از دسترس شاعر خارج شده و احساس ناتوانی برای به دست آوردن او کاملا نمایان است. دیگر علاقه ای و احساسی در شاعر نسبت به او نمانده اما چیزی که موجب نگرانی می شود این است که اصلا آیا احساس قابل احیا است یا خیر و آیا در چنین شرایطی می توانید با اجبارهای زندگی روبرو شد؟ همچنین حس این که اطرافیان و آشنایان شاعر نیز از این تغییر تاثیر منفی بپذیرند وجود دارد. نوعی حس تردید نسبت به خود هم به نظرم وجود دارد. همچنین شاعر معشوق را به دلیل این که رفتاری تبعیض آمیز یا بی توجهی داشته محکوم نمی داند بلکه نسبت به مقصر بودن خود مشکوک است.

از دید دیگری شاعر زندگی را خطی می بیند، یعنی مثل راهی که باید طی شود و هدفی که باید به آن رسید، نگرانی اصلی شاعر از این است که این تغییر عاطفی باعث مشکل در روند زندگی اش شود. احساس می کند هیچ کس او را درک نمی کند و اطرافیان، خودشان باری بر دوش شاعر هستند و مشکلی از مشکلات او.

سلام
بسیار زیبا و تلخ

قلمتان همواره به مهر و زیبایی

بسیار زیبا

مرحبا بر این قلم