جمعه ۲ آذر
برای تو شعری از نیما آسمند
از دفتر فریاد سکوت نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۱۸ شماره ثبت ۴۹۰۲۸
بازدید : ۵۶۳ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب نیما آسمند
|
به نام او که اوست
عمر گذشت
و خورشید در پس ابر در حسرت تابیدن مرد
و جویبار در آن بادیه خشک به معراج رسید
و بیابان در سوگ، در البسه ظلمت خویش نالان است
کنون یاد تو باقیست
و در این پیکر خشکیده من عمری نیست
اشک ها سلسله حسرت توست
من در این پهنه شب
پشت این بغض که از ان تو است مسکوتم
روی دیوار اتاق دل خویش ، نور از چهره تو می سازم
من در اینجا بی تو روی خط تقدیر
گرچه می دانم که این راه کجاست...،بی تو انگار که سالهاست گم شده ام
من در اندیشه تو می مانم
و بیابان شاهد
که سراب رخ زیبای تو را بوسیدم
به همان قطره خشکیده جویبار قسم
من به پاکیه تو فریاد زنم تا عرشش
و بر آن خالق زیبایی تو نقد زنم..
مصلحت چیست که عمری به فراق، کفر خالق گویم
و اگر نیست در این راه مجال..
تو بدان شکی نیست
و ز من حاشا نیست
من در اندیشه تو می مانم
نیما آسمند
۱۳۹۵/۴/۷ ۳:۰۱ بامداد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.