ترانه ای اززبان کودکان دردمند فلسطینی که
در آغوش آتش وخون زاده میشوند واگر شانس بیاورند بزرگ می شوند
جوانی می کنند ودر آرزوی آرامش پیرمیشوند
وقصه ی نحس جنگ همچنان ادامه دارد!!
چشمامو واکردم به رو درد
چشمامو واکردم به رودود
رو آتش وتوپ ومسلل
مرگی که دایم روبروم بود
بابا شبی رفت ونیامد
رخت ازتن خواهرکشیدند
نامردمان بی دل ودین
مانند گرگ اورا دریدند
آرامش ازاین خانه رفته
مادر پرازدلواپسیهاست
یک کودک بی تاب وتب دار
درحسرت دیدارباباست
سهمم ازاین دنیاهمین است
پس کو حقوق نسل آدم
ظلم وستم ازحدفزون است
کی می رسد آخربه دادم؟!!
پایان ندارد قصه انگار
این لحظه های بی پناهی
پایان ندارد دولت غم
آشوب بی حد سیاهی!
دنیا گناه من چه بوده است؟
دریای خون شد زادگاهم
دربستراین دردممتد
جاماندم وبی سرپناهم
تنهاومظلوم است وغمگین
این سرزمین خسته ازجنگ
ای کاش بیش ازاین نماند
درزیربارکین ونیرنگ
پانوشت:
این ترانه درچند جای دیگه ازجمله ووبلاگ شخصی ام
بانام من ثبت شده وکپی برداری واستفاده بدون اجازه ی نویسنده
پیگرد قانونی خواهد داشت!!
البته قابل توجه اونایی که
دفتر ترانه مو قابیدن و اثری ازشون نیست!
ترانه ام باردیگر با زبان کلاملن عامیانه ومحاوره ای ویرایش کردم
بدین شرح :
چشمامو واکردم به رو درد
چشمامو واکردم به رو دود
رو آتش وتوپ و مسلسل
مرگی که دایم روبروم بود
بابا شبی رفت ونیومد
رخت ازتن خواهرکشیدند
نامردمای بی دل ودین
مانند گرگ اورا دریدند
آرامش ازاین خونه رفته
مادر پرازدلواپسیهاست
یک کودک بی تاب وتب دار
تو حسرت دیدارباباست
دنیا ی ما قانون نداره؟
پس کو حقوق نسل آدم
ظلم وستم بی حدومرزه
کی آخرش می گیره دادم؟!!
کوگرمی دستی پرازمهر
کوتکیه گاه وسرپناهی
آغوش بازی نیست تواین
آشوب بی حد سیاهی!
دنیا گناه من چه بود آه؟
دریای خون شد زادگاهم
دربستراین دردممتد
جاموندم وبی سرپناهم
جون میده زیر باراین درد
یک سرزمین خسته ازجنگ
ای کاش بیش ازاین نمونه
تنها میون کین ونیرنگ
باتشکرازهمه ی شمادوستان عزیزوبزرگوارم که
همیشه به من لطف دارید