سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بنده نادان ( اول)

        شعری از

        عباس زارع میرک آبادی

        از دفتر حدیث حکمت نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۵ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۰۰ شماره ثبت ۴۸۱۷۸
          بازدید : ۵۵۷   |    نظرات : ۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس زارع میرک آبادی

        بنده نادان( اول)
        بنده ایی میگفت این  سان  با خدا  
                      داده ایی  ما را  دو صد جور و جفا
        این خدایی چیست گو ما را جواب 
                      پس  چه  آوردی  تو اندر آن کتاب  
        پس چرا دادی تو نعمت آن جناب  
                     پس  دعای او   چرا   شد  مستجاب
        گفتمت زیبا و  خوشرویم   بساز  
                      کی دعا کردم که زشت رویم بساز
        باز    گفتم  ناز    بانویم      بده  
                       همسری  زیبا  در این   کویم  بده
        داده ایی مارا زنی چون دیوزشت   
                      کی تو را گفتم دهی این سرنوشت
        باز  گفتم مال و  ثروت  بیش  ده  
                     دشمنان  را  از  کنارم   کیش  ده
        ثروتم   شد   این   عذاب   لایزال  
                     گردنم دادی دو صد  غم را  وبال   
        گفتمت     فرزند    نیکویم     بده  
                     عقل  و  هوش  و نیکی  خویم  بده
        داده ایی الوات   فرزندی    چنین    
                    کس  ندیدست همچو او اندر زمین
        این  خدایی را  حکیمانه   مخوان  
                     کشتی    عالم  بر  این حکمت مران
        گر   توانا  نیستی  بگذر   از  آن   
                     بعد ازاین خود را خدا هرگز مخوان
        بنده ات  را   واگذارش    بی خدا    
                     تا  سره  از    ناسره  گردد   جدا
        این چنین میگفت ومیرفت مرد خام  
                    قعر دوزخ  میدوید  با  صد  کلام
             
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۰۵:۵۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        مثل همیشه محکم وحکیمانه بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۰۷:۵۵
        خندانک خندانک خندانک دروداستادعزیز..........محکم گامهایتان در سرای شعر وحکمت وادب ..........................برقرار وسرفراز بمانید خندانک
        مجنون ملایری
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۰۴:۰۰
        با سلام استاد بسیار عالی
        یاسر رییسوند(پاییز)
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۰۴:۳۹
        درودها بزرگوار

        سروده ای استوار و نغز خواندم

        دستمریزاد
        جواد مهدی پور
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۰۶:۱۱
        درود بر استاد گرانقدرم خندانک
        جناب زارع بزرگوار

        عالیست مثل همیشه
        زنده باشید
        خندانک خندانک خندانک
        مجید مصطفوی (ماجد)
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۰۶:۱۴
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک

        مانا باشید و نویسا در پناه حق خندانک خندانک خندانک
        جوادمهربانی تنها
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۳۳
        باسلام ودرود واقعا قلم ادب برازنده دست شماست
        احمد رشیدی مقدم (گمنام)
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۴۱
        درود بر استاد ارجمند جناب آقای زارع
        بسیار زیبا ودلنشین ؛ اگر چه به عقیده حقیر
        خداوند از این نو ع بنده خیلی فراوان دارد
        که اگر مختصر مشکلی در زندگی برایشان پیدا شد
        هزار کلام بدتر ازاین هم میزنند ؛ کما خود خدا
        فرموده \" قُتَلَ انسان ما اکفره \" دست حق نگهدار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۰۹:۴۱
        سلام ودرود بسیار زیبا
        یاد مثنوی معروف موسی و شبان افتادم

        هرچه می خواهد دل تنگت بگو
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۱۲:۱۶
        درود بر استاد ارجمند جناب آقای زارع
        بسیار زیبا ودلنشین سرودید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۱۳:۵۰
        درود بر استاد زارع بزرگوار

        بسیار زیبا بود و این برداشت ماست که باید از آن درس بگیریم
        شکر در همه احوال موجب صبر است
        زندگی برای هیچ کس در این دنیا با آسایش نیست

        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
        اصغراروجی(غریب)
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۱۲
        درود خندانک
        علی   صادقی
        يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۱۸:۰۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        سه شنبه ۸ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۱۵
        جناب آقای میرک ابادی عزیز، سلام علیکم.
        .................................................................
        بازهم شروعِ یک مثنویِ حکیمانه ی جدید....خسته نباشید...درضمن، ازتاخیرم عذرخواهی می کنم....چندروزی حوصله ی نگاه کردن به سایت رانداشتم....ببخشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        سه شنبه ۸ تير ۱۳۹۵ ۱۸:۱۰
        سلام و درود بر بزرگان اهل نظر
        صفای قدم شما
        کلبه روشن شد با حضور شما
        در این شب قدر برای همه ی شما آرزوی سلامتی و خوشی دارم
        دعای شما سوخته دلان را صاحب امشب می پذیرد
        التماس دعا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        جمعه ۱۱ تير ۱۳۹۵ ۲۲:۲۳
        درود استاد گرامی
        بسیار زیبا سرودید
        پر از معنا و آموزه
        احسنت بر شما
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8