دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر جوادمهربانی تنها
آخرین اشعار ناب جوادمهربانی تنها
|
روز آرام آرام سینه شب رادریده چون بلوری ازخیال آن رابه یغما میبرد
اماشب خسته وتنها همچنان بهرتماشای تمنا میرود
آن طرف دردوردست یک نگاه به عمق معنامیرود
دل من برموج سوار سمت خدا بااین نفسها میرود
لحظه ای دیگر هوااز روشنی پرمیشود
لحظه ای دیگر مراازسینه شلاق میزنند
لحظه ای دیگر درون شهرغم درمسیرسرنوشت
برصلیبی از جفا.قلب مرادرخانه آتش میزننو
گوشه ای ازهوس وآه وستم
درکنارش حسرت وظلم وطمع
ترس راازدل صدایش میزنند
اماترس خیمه زده برجای حق اندیشه ای شوم دارد
روبروپشت نگاه روبخدا.قناری باچشم خمار دیده خود دوباره بر بوم دارد
ساعتش نزدیک است
وقت مرگ است وسوکت کردن من
وقت تاریک شدن پنجره ها
کندن یک ورق از خاطره ما
.لحظه شوک به زمین
وقت برعکس شدن جاذبه ها
ریختن اشکی زچشم دخترک
یاکه فریاد زمین از یک ترک
وقت پرپرشدن خاطر ما.زدن تیر به چشمان همه خاطره ها
شستن آبی رنگ آسمون توی هوا
ریختن اشک وکمی ضجه زدن
روی قبری که شده
قبرهمه عاطفه ها............درسوگ خواهر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.