يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر فرشاد زرین قلمی (میثاق)
آخرین اشعار ناب فرشاد زرین قلمی (میثاق)
|
باز سوداي تو ديشب به دلم تاخته بود جانِ مسكين به تب افتاده و دل، باخته بود
آنچنان در قفسِ سينه تقلا ميكرد گويي از جفت، جدا در قفسي فاخته بود
ياد از آن قامتِ رعنا كه چو يك سروِ ِ چمان در ميانِ چمن و دشت قد افراخته بود
راه ميرفت ، خرامان و به صد غمزه و ناز چشم ها در پي آن گوهرِ ِ پرداخته بود
شوقِ وصلش به مَثَل شر بت نعنا و عسل جاري اندر رگ و پِي كار مرا ساخته بود
اين همه شور و شرر در جگرم از آن بود كز سرِ ِ لطف به ما يك نظر انداخته بود
حيف و صد حيف كه در خيلِ هوا خواهانش قدر (ميثاق) ندانسته و نشناخته بود
1390/6/4- 00:35 بامداد جمعه- فرشاد زرين قلمي(ميثاق)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.