می شود مرد بود و حق را گفت
از کسی جز خدای بیم نکرد
می شود دست را توی جیبِ
خالیِ کودکِ یتیم نکرد
می شود قِصه گفت و لالا کرد
همه ی غُصه ها و غم ها را
می شود با شرف شبو خوابید
می شود نان داد بابا را !
می شود زیرِ بارِ سختی ها
توی حمام رفت و داد کشید
می شود بی سواد و مَشتی بود
خطِ بطلان روی سواد کشید
می شود آب دید وغوطه نزد
توی گندابِ زیرآبی ها
می شود دید و دل اسیر نکرد
به سرِ زلفِ مو شرابی ها
می شود بی زمین و مزرعه هم
از یه مردِ فقیر ، داس خرید
سرخیِ صورتِ یه بچه رو دید
شیشه پایین کشید آدامس خرید
می شود ایستاد و خسته نشد
روی اخلاق پافشاری کرد
می شود مثلِ " ژان والژان " بود...
لطف را زیرِ چرخِ گاری کرد!
.........
میشه حس کرد مهرِ مادر رو
وقتی که از جلوت رد میشه
میشه آغوشِشو پناه گرفت
وقتی دنیا باهات بد میشه
میشه این شعر رو شعار شنید
شاعرش رو خُجسته فرض بکن!
وقتی دستِ برادرت تنگه
رو بزن ، مرد باش ، قرض بکن ...
مهدی صادقی مود
لطف را زیرِ چرخِ گاری کرد!درود استاد خیلی عالی بود حتا فکرش هم لذتبخش بود تا عمل ...
می شود ازاینجا پل زد
با مهربانی تابهشت
اگر کمی ،این دل
یاری بکند..........آلاله سرخ...بداهه