دوشنبه ۳ دی
بیا که قدر نبودت هزار غم دارم! شعری از مریم صفری
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۲۱:۱۶ شماره ثبت ۴۶۱۴۳
بازدید : ۵۳۰ | نظرات : ۲۲
|
آخرین اشعار ناب مریم صفری
|
بیا که قدر نبودت هزار غم دارم
برای گفتن یک شعر، واژه کم دارم...
بیا که پر نشود جای خالی ات با غیر
که درد بود و نبود تو روی هم دارم
تو نیستی و دلم بی تو باز می لرزد
دلی شبیه زمستان شهر بم دارم
چرا نمی شود آخر تو پیش من باشی
منی که اینهمه خوبم بگو چه کم دارم!؟
تو نیستی و دلم از غروب می ترسد
چقدر خاطره در قلب کوچکم دارم
از آن شبی که شنیدم تو عاشق اشکی
اگر که هیچ ندارم دو چشم نم دارم
دوباره امشب از این حس شوم لبریزم
کنار ساعت تردید ظرف سم دارم
همین که روی لب آید دوباره می بینم
چقدر قصه برای تو در دلم دارم...
مریم صفری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلی شبیه زمستان شهر بم دارم
چرا نمی شود آخر تو پیش من باشی
منی که اینهمه خوبم بگو چه کم دارم!؟
درود نازنین بانو
عالی بود غزلتون
لذت بردمممممم