دوشنبه ۳ دی
خودزنی یک شاعر کلاسیک شعری از امیرحسین مقدم
از دفتر حضور دوباره نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۳ فروردين ۱۳۹۵ ۰۰:۳۳ شماره ثبت ۴۶۰۱۹
بازدید : ۴۱۹ | نظرات : ۴۸
|
آخرین اشعار ناب امیرحسین مقدم
|
خودزنی یک شاعر کلاسیک
شب غزل سپید شد ، سپیده را صدا بزن
بزن به فرق قافیه ، به خاطر خدا بزن
بزن به تن تَتَن تَتَن که تن به تن اسیر شد
دراین نبرد تن به تن ، تَن از بدن رها بزن
نفس نمیرســـد به من دراین بحور یخ زده
رَمَل ، رجَز ، هَزَج ، همه ، یکی یکی ، به پا بزن
دراین زمانه کو به تا_زِ تازیانه میرود
برای فتح جام ها، قــــــلم از ابتدا بزن
بزن به رقص واژه ها، که واژه عاشقت شده
به گونه چپش لبت ، به جای هرهجا بزن
هجا ، هجا ، کشـــــیده ای به گونه تو میزند
به جای هر کشیده اش ، کشیده ای دوتا بزن
بزن به نام من بزن ، قلم به فاعلن بزن
مفاعلن ، مفاعلن ، تمام یا جدا بزن
غزل ، غزال بندی ام ، رهاتر از پرنده شو
تو جلد بام ما شدی ، نرو ، سری به ما بزن
#امیرحسین_مقدم
۶. اذر . ۹۴
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.