مرا
به پایِ خودم
زنجیر
کرده ای،
آنقدر
در منم
جسته ام
تو را،
که سخت
گِرِه خورده ام
بی سر و ته ...
بی تو این
صحنِ سرایِ قسمم
قَتلگَهِ
شامِ پرستو
شده است ...!
ای
قسم خورده ی
بی بی ...
خاطرت هست؟ :
ًبی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشت
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمً*
بی تو ای
سَروِ صبورم
نه شب از
شهر گذشت
نه مَه از راه
رسید ...
نه لب از لعل
سرود
نه دل از قهر
رمید ..
نه سکوتم
دیوان،
نه کلامم
ایمان ...!
بامِ ما
برف نداشت،
روزمان
گرم نبود،
سوزمان ساز نشد
دردمان
پای گرفت
ریشه انداخت
به گیسوی سرشت ......
من و حیرانیِ این
از تو
گریز و
تو
و حسرت
که من از دور
گذشتم ....
وای بر ما
که بر \'ما\' سُستیم ...
تقدیم به تو که ناخوانده به من آگاهی ...
پ.ن
* بخشی از شعری شورانگیز از زنده یاد فریدون مشیری ..
منظور از بی بی در شعر: بانو معصومه(س)
عزیزان بزرگوار مرا از برگ سبز نقدهای ارزنده تان بی نصیب نکنید . نگاه پرمهرتان را سپاس ها .
سلام و درود بر بهترین پرستوی دنیا با صدای بی نظریش افرین افرین کیفور شدم مهربان عزیز و فقط شرمنده روی مهربانت که دیر برای عرض ادب و احترام رسیدم ادامه دارد
سپید سرشار احساست عاااااااااااااااالی پرستوی زراه رسیده از سفر
شروع شعر و ضربه محکم نهایی هم خوب ...
صدای مهربان ولطیفت را هم شنیدم وبر زیبایی اثرت افزود ...
آفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــرین عزیزم
من و حیرانیِ این
از تو
گریز و
تو
و حسرت
که من از دور
گذشتم ....
وای بر ما..................این بند را واقعا دوست داشتم
درود بر پرستوی عاشق زیبا و خواندنی بود اینکه شعری از زنده یاد استاد مشیری تو شعرت بود نشون میده الکی شاعر نشدی د شعر میخونی و شاعرا رو میشناسی احساس شعرت ستودنی بود با یکم روغنکاری عالی ترم میشه مرحبا
بی تو ای سَروِ صبورم نه شب از شهر گذشت نه مَه از راه رسید ... نه لب از لعل سرود نه دل از قهر رمید .. ................ وای بر ما که بر \'ما\' سُستیم ... ............... اشعاری هستند که تکیه و تکیه گاهشان اندیشه است و عقل و منطق... البته از آن نوعی منعطف و لطیفش... اشعاری هستند که شاعرشان می داند از کجا شروع کند و کجا پایان را نقطه بگذارد. اشعاری هستند که صاحبش خالق آنه است و خیلی زیبا ست و دلنشین و معنا دار و با شخصیت و شناسنامه دار... من امروز یکی از آنها را خواندم و بسیار به دلم نشست... درود بر شما
و درباره اجرای شما باید اعتراف کنم که خیلی خوب بود ..البته در بعضی از جاها لحن تبدیل به تیپ شده بود اما در کل خیلی لطیف و با احساس بود. از لحن شب شعری فاصله داشت و این خیلی خیلی عالی بود. امیدوارم همیشه اشعارتان را خودتان بخوانید تا بیشتر به دل خواننده و شنونده بنشیند. درود بر شما
.................. ..................... درود پرستوی عزیزم دارم گوش میدهم و لذت میبرم از این همه زیبااایی...
.................. ..................... هدیه به اهالی خوب شعر ناب:
موسی مندلسون آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت. روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل او منزجر بود. زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. فرمتژه به حقیقت از زیبایی، به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به موسی نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید : آیا می دانید که عقد انسانها در آسمان بسته می شود؟! دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت : بله، شما چه عقیده ای دارید؟ موسی گفت: من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: همسر تو گوژپشت خواهد بود! درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم: خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن! فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود...
هزار و یک ترانه دفتر اول: یاد یار نام ترانه: پرستوها همه رفتند ** پرستوها همه رفتند/ گریه.. مهاجرها همه رفتند/گریه که عاشق ها همه رفتند/.. که قو ها وا همه رفتند/ که یاران وا همه رفتند/ مسافرها همه رفتند/ همه بار سفر بستند همه از پیش ما رفتند همه از ما جدا رفتند همه راه خویش رفتند همه دنبال خویش رفتند همه تنها همه رفتند همه بی هم که وا رفتند تو هم برو – همه رفتند همه بی من – همه رفتند ** حسن بذرگری(آیین) توضیحات: سرایش94/12/9- بدیه - ناتمام
سلام بانو چند باری شنیدم و ... همین درافشانی جناب جلالی: \"اشعاری هستند که شاعرشان می داند از کجا شروع کند و کجا پایان را نقطه بگذارد. اشعاری هستند که صاحبش خالق آنه است و خیلی زیبا ست و دلنشین و معنا دار و با شخصیت و شناسنامه دار... من امروز یکی از آنها را خواندم و بسیار به دلم نشست... \"
رسید ... .............. شاید اشتباه کنم ولی یادم نمی اید شعری اینچنین از شما خوانده باشم عالی عالی عالی عالی به عنوان خواننده:در ابتدا برایم کشش نداشت و یک دفعه تبدیل شد به عالی به عنوان یک دوست:این شعرتان بسیار زیبا بود
سرکارخانم پورقربان، بانوی گرامی، سلام علیکم. ............................................................................ بی تو اّی ، سروِ صبور..... نه شب ازشهر،گذشت........ نه مَه از، راد رسید............ نه لب ارلعل ، سُرود.. نه دل از،قهر، رمید........ ................................... بسیار بسیار عالی ست بانوی بزرگوار......... دستمریزاد.
درودها بانو پرستوی آسمانِ دلْ سُرایش.. احساس جاری در سروده تان زیباست و از آن زیباتر ، آوای روح نواز و گوشنوازِ شماست.. حظ می برم از خوندنتون بانوی من.. زنده باد..
سلام و درود آنه ی عزیزم یکی از بهترین سروده هایت بود که خواندم صدایت هم بی نهایت دلنشین است سوزمان ساز نشد
دردمان
پای گرفت
ریشه انداخت
به گیسوی سرشت ......
من و حیرانیِ این
از تو
گریز و
تو
و حسرت
که من از دور
گذشتم ....
ترنم دل انگیز واژگان تان در خنیای آسمانی شعر چون هیاهوی فرشتگان در پرنیان ابرها شورانگیز است درود بر شما بسیار زیبا بر دلم نشست ✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’ ما موجودات خاكي نيستيم كه به بهشت مي رويم. ما موجودات بهشتي هستيم كه از خاك سر بر آورده ايم. الهی قمشه ای ✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’ همیشه باشید و بسرایید
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.