قرصِ برنج

باسلام وارادت استاد...تشکر که دوباره مهمان طنز زیبای زیر پوستی تلخ
از قلم توانمندتان شدیم بی تعارف ...دیگه ماشاالله یکدور شد خاطرات ما
قلمتان سبز ودلتان همچنان سرزنده وسایه مهرتان برسر عزیزانتان
سه تا دعا شد اینم آخریش عاقبت بخیر بشین بچه ی مردم

سخت است بارِ درد و فراموشی


سخت است با خیال ، هم آغوشی


سخت است بغض و گریه و بیهوشی


تا بوده مزدِ عشـق همین بـوده


مرحبا استادخوبم
عالی بود
حرفی ندارم جزاینکه بگم
دست مریزادوخسته نباشی

درود گرامی
بسیار زیبا و موثر
دلنشین و پر معنی

شعر شما را خواندم
یک خواهش دارم این شعر را ادامه بد دهید
این را جمع اطرافم گفتند
راستی در جمع ما به همان بچه مردم معروفید
بسیار زیبا بود و دلتنگ بودیم
دوست و استادم .به عنوان خواننده دوست داشتم صفحه ها ادامه داشته باشد

ای بابا
یادم رفت
سلااااااااااااااااااام

درود بر شما
خیلی زیبا بود. چهل و اندی سال زندگی را به زیبایی ورق زدید و اشک و لبخندهای این مدت را به یادم آوردید

سلام مود عزیز متشکرم زیبا بودند

درود بزرگوار..
چقدر حظ می برم که به این سادگی و روانی _از دردها و تلخی ها_ به شیرینیِ بیانِ تان ، کامِ اندیشه را شیرین می کنید..
کلاس درسی ست صفحه ی شاعرانگی تان..
زنده باد..

سلام و درود به شما
مسمط قرص برنج :زیبا و دردآلود و اعتراضی بود .
درود به زبان فکری شعرتان .
سبز و روشن باشید.

تکه های زندگی را با کوک های درشت بهم وصل کردن ، ساز آکاردئون صدایش در طول خواندن اثر زیبای شما به گوش می رسید. تلخ و گس...
این اثر هم دارای سرعتی بیش از حد نرمال دیدم. ریتمی تند و سریع داشت و ذهن خواننده را خیلی راحت قلقلک می داد .
جناب صادقی یک موضوعی در ذهنم یکهو دوید... زبان شعر شما خاص خودتان است اینرا همه می دانند شاید بشود که همین زبان را با لهجه های متنوع ادامه دهید و بنام خود امضا کنید و ثبت کنید. این زیبان شعری که می گویم اجتماعی است در وهله اول و ادبیات گفتاری آن از جنس اجتماع است و بعد از آ« لهجه عاشقانه نیز در آن دیده می شود و کمی هم ... که من سومی را نمی خواهم پیشنهاد کنم چون آخر ندارد. بسیار لذت بردم و بهره نیز... درود بر شما

جناب آقای صادقی عزیز، سلام علیکم.
...............................................................
سخت است بارِ دَردو فراموشی
سخت است باخیال، هم اغوشی
شخت است ،بَغض وگریه وبیهوشی
تابوده، مزدِ عشق همین بوده................
...................................................................
واقعاً........( تا بوده مزدِ عشق همین بود).....فقط درظاهرتفاوت هایی داشته، که دراصل.............. (شکلِ مارست و....نوشتنِ مار)
دستتان بی بلا باد جناب صادقی عزیز، بسیار زیباست

مهتاب و کوچه باغ ومشیری ها


آرامـشِ سـپیدِ سـپهری هـا


نوستالژی دروغیِ سهراب و


یک قایـقِ پـدالی فرسـوده


درود جناب صادقی بزرگوار
حرف دلی بود با طنز ولی تلخ
از این دسته اشعار به این زبان خیلی خوشم میاد و دوست دارم ادامه دهید . آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
خیلی عالی بود
سپاس

بسیار زیباودلنشین وبر خاسته از دل
شعر با روح انسان چه ها که نمیکند
احسنت

باسلام‌ جناب صادقی عزیز عالی سروده‌اید موفق باشید

عرض ادب و احترام
بینهایت زیباست و هنرمندانه
بجز بند مجموع سه مصرع اول .....درقافیه و ردیف ضعیف و عامیانه بود بزرگواررررررر (چون واو بیان حرکت . در تقطیع
به حساب نمیاید مانند تو چو مو وووووو
پیشنهادست نه انتقاد ...
در کل عالی بود .

ما نسلِ داغ دیده ی معصوم و


قرصِ برنج خورده ی مسموم و


خودسانسوریِ ایده ی مرسوم و


نسلی شکست خورده و آلوده

مسمط عالی خواندم ازیک استادبزرگ وفرزانه
مویدباشیدوخوشنود

................. ......................
درود جناب صادقی ارجمند
اشعارتان را بسیااار دوست دارم
این یکی هم بسیااار زیبااا بود
.................. .....................

هدیه به اهالی خوب شعرناب:

ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﻣﻮﻗﻊ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ \" ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ\" ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﺷﺪ،
ﻣﯿﺒﺎﯾﺴﺖ \" ﻧﯿﮑﯽ\" ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻋﯿﺴﯽ ﻭ\" ﺑﺪﯼ\" ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﯾﻬﻮﺩﺍ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ .
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺭﺑﺎﻧﯽ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﺴﯿﺢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩﻛﺮﻛﻠﻴﺴﺎ ﯾﺎﻓﺖ .
ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺍﻭ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ .
ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ، ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﻬﻮﺩﺍ ﻣﺪﻝ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .
ﮐﺎﺭﺩﯾﻨﺎﻝ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺸﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﺪ. ﻧﻘﺎﺵ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻭ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺵٍ ﻣﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﯼ ﺁﺑﯽﯾﺎفت. ﺍﺯ ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺍﻧﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ.
ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮ ﭘﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺿﻊ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﺍﺯ ﺧﻄﻮﻁ ﺑﯽ ﺗﻘﻮﺍﯾﯽﮔﻨﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭼﻬﺮﻩ ﻧﻘﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺴﺨﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﮔﺪﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺁﻣﯿﺰﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺭﺍ ﻗﺒﻼ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ !!!
ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﮐﯽ؟
جوانﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﻢ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﮔﺮﻭﻩﻛﺮ ﻛﻠﻴﺴﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻣﺪﻝ ﻋﯿﺴﯽ ﺑﺸﻮﻡ !
بزرگی میگفت:
\" ﻧﯿﮑﯽ\" ﻭ \"ﺑﺪﯼ \" ﺩﻭ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺳﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭﻛﺪﺍﻡ ﻣﺴﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ داری...

مهتاب و کوچه باغ ومشیری ها


آرامـشِ سـپیدِ سـپهری هـا


نوستالژی دروغیِ سهراب و


یک قایـقِ پـدالی فرسـوده
.........
سلام مجدد استادم و خسته نباشی
زیبا زیبا زیبا
خواندم و باز هم لذت بردم

سلام و درود برشما استاد گرانقدر
جناب صادقی عزیز
بسیارلذت بردم ازخوانش سروده زیبا یتان
دستمریزاد استاد
مانا باشید انشاءالله

سلام و درود جناب صادقی استاد بزرگوارم
تا بوده مزد عشق همین بوده ... یاد گرفتیم کفترهای مان را دوبعدی بکشیم بر لب تیغ مرده باد و زنده باد ... صلحی بود با طیف رنگی آفتابپرستانه ... کبوتر ما آنقدرهاهم سفید نبود که می گفتند! ...
درود بر شما می ستایم کلک هنرآفرین تان را
بسیار زیبا به دلم نشست

✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ، ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ... شاملو
✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿

درود برجناب صادقی
هم صدق گفتار دارید وهم هنرافرین هستید

بــــووووووووووووووووووووووووووووووم !
با وضوح تمام خدمتتون عارضم که: ترکوندی رفیق

سلام و احترام ،
سه بار خوندمش، چرا؟؟؟؟ از خودتون بپرسید که اینقدر جالب مینویسید

دستمریزاد

درود بر جناب صادقی بزرگوار
واقعا زیبا بود
لذت بردم حرفه ای قلم زدید
مرحبا

درود جناب صادقی
سروده ای زیبا و تاثیر گذار
شعر خوب یعنی همین

درود بی کران برشما دوست گرامی وعزیزسروده ای زیبا بود واینقدر سرعت قلمت بالا بود باور کنید که برای خواندن نفس کم می آوردم پاینده باشی

سلامی دوباره به محضرتان

سلام و درود
زیباست و عالی ....
اما نمی دانم نظرم را چطور بگویم....
ولی سوالام رو می پرسم...کدام نسل سوخته شد نفهمیدیم اما این سروده مرا به آن دوران برد...و سوال هم نمی پرسم اصلا..

سلام ...بسیار عالی .درود بر شما

مهدي عزيز
وقتي به شعر ناب مي رسم
تو يكي از ان دوستاني هستي كه هميشه براي خواندن اشعارت لحظه شماري ميكنم
به قول خودت ....خيلي هم قشنگ....
درودت باد عزيز دل
مانا باشي

عالی بود
تلخی ای در شعر هایتان هست که متمایزش میکند

سلامی دوباره

احسنت بر شما دوست عزیزم جناب صادقی
فوق العاده دوست داشتنی بود.
هم شعرتان هم خودتان

درود استاد فرهیخته
جناب صادقی مود
سروده ی بسیار زیبایی است
دست مریزاد

درود استاد
این مال زمانیه که من نبودم تو سایت..نیامده بود م
زیبا بود

سلام و ارادت استاد صادقی عزیز

سخت است بارِ درد و فراموشی
سخت است با خیال ، هم آغوشی
سخت است بغض و گریه و بیهوشی
تا بوده مزدِ عشـق همین بـوده
بسیار زیبا بود