دوشنبه ۳ دی
نکند شعر شوی از لب دفتر به در آیی! شعری از مریم صفری
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۵۱ شماره ثبت ۴۴۶۹۲
بازدید : ۵۴۸ | نظرات : ۲۸
|
آخرین اشعار ناب مریم صفری
|
نکند شعر شوی از لب دفتر به در آیی
نکند قصه شوی آخر این شب به سر آیی
نکند گریه کنی یک شب دیگر و نفهمم
وقت حراج دلم شد،به صف، آخر نفر آیی
می زند طعنه به من این شب تاریک دوباره
نکند روز شود شب بشود باز نیایی
بد به حال خودم و این دل تنگم جگرم سوخت
کاش میشد که بفهمم تو همین لحظه کجایی
بی تو بدجور دلم غرق تمنای تو گشته
وای بدجور به یادت دل من گشته هوایی
کاش فرصت به تو و بر من و این ساعت بی تاب
بدهد عقربه و صبر کند تا تو بیایی
کاش اینبار تو را در شب و در خواب نبینم
بخدا خسته ام از دست تو و خواب و جدایی...
مریم صفری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیباست