سه شنبه ۲۱ اسفند
|
دفاتر شعر ابراهیم حاج محمدی
آخرین اشعار ناب ابراهیم حاج محمدی
|
نمی پسنــدی اگر که خــیزد به جانــت از قلبم آه، گیرا
بگو به چـشـــمت ندارد از من دریـغ آنــی نــگاه، گیرا
کجــا پناهــم؟چگــونـه آیا؟منــی کــه آواره ای غریبــم!
بــه هــر کجــا پا نهــم نیابــم جــز آستــانت پنــاه، گیرا
به دل ربائی چه بی رقیــبی، فراست اینست و ناز شستت
که جز توام می نهد به سر با کرشمه هر آن کلاه، گیرا؟
به خود نمی آیم از زمانی که هوشم از سر ربود حُسنت
به خود نمی آیم از زمانی که بیشی از هر چه ماه، گیرا
به خود نمی آیم از زمانی که قلبم آکــنده است از عشق
در اشتباهم اگر، بر این باورم که هســت اشتــباه، گیرا
چرا نبالــم به خود اگر ســر ســپردمت ویـژه بی محابا
شود مگر روزگار من هم به رنگ چـشمت سیاه، گیرا
تو را که دارم چه باکم از این که بیخودم ای فرشته خو چون
شود، اگر می شود به آنی تمام عمرم تباه، گیرا
دلت گواهی نداده آیا که سر به راهت فقط منم من؟
بگو به من رک که چیستت هان ؟ چه؟ جز دل آیا گواه، گیرا
گمان نپرور که بی خبر از رقیبم ــ آسوده خاطرــ آنی
در آورد بد نباشد انسان سر از بزنگاه، گاه، گیرا
سرشتی آکنده است از ایمان که عشق نوشیده است آری
به عشق پیوسته می کند چون که اجتناب از گناه ، گیرا
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.