سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        گنجشک

        شعری از

        جعفر جمشیدیان تهرانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۲۱:۵۹ شماره ثبت ۴۴۶۳۵
          بازدید : ۵۶۴   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
        آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی

        چو گنجشکی به دستم بودی و آهسته در رفتی
        عقابی بود در بالا چرا سوی خطر رفتی

        اسیر من اگر بودی جسارت کرده ام بر تو
        چنین گر بوده، از دل راضی ام ، چون زودتر رفتی

        گمانم نیست دیگر چشم بی ابری مرا باشد
        از آنروزی که چمدان بستی و با چشم تر رفتی

        دلم خون است دیگر، چون مماس قامت خود را
        گرفتی عاقبت از قوس من در این کمر،  رفتی

        بگفتم قامتم خشکید از رفتار و تصمیمت
        با تندی گفتی باشد، میگذارم این تبر، رفتی

        مرا هر گز سر تلخی با تو یادم نمی أید
        خدا را شکر با یک کاروان قند و شکر رفتی

        کتاب شعر خود را یادگاری میدهم، تا آن
        به خوانی در قطار عشق، گر روزی سفر رفتی

        مگر رخصت نمی بودت ز خورشید جهان آرا
        سپیدی نامده در آن سیاهیّ سحر رفتی

        ؛ میان دلبران پابندی مهرت سر آمد بود؛ ؟
        گمانم نیست-- عمری بوده ایم با یکدگر رفتی
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۲۸

        کتاب شعر خود را یادگاری میدهم، تا آن

        به خوانی در قطار عشق، گر روزی سفر رفتی............. خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۴۷
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        بسیارزیبا ودلنشین بود
        کمی لغزش وزنی هم داشت که باویریش درست میشه
        موفق باشید خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۱۹
        درود گرامی
        غزلی ناب و زیباست خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۱۹
        سلام
        شعرتان زیباست اگر در پاره ای جاها از وزن خارج نمی شد بهتر می شد مثل مصراع :
        با تندی گفتی باشد این تبر رفتی
        خندانک خندانک خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۴۳
        سلام بر شاعر گرامی
        غزل خوبی بود در بعضی جاها از وزن خارج شده اید که به نظرتان می رسانم :


        چو گنجشکی به دستم بودی و آهسته در رفتی

        عقابی بود در بالا چرا سوی خطر رفتی



        اسیر من اگر بودی جسارت کرده ام بر تو

        چنین گر بوده، از دل راضی ام ، چون زودتر رفتی



        گمانم نیست دیگر چشم بی ابری مرا باشد

        از آنروزی که چمدان بستی و با چشم تر رفتی( چمدان وزن سنگین است .



        دلم خون است دیگر، چون مماس قامت خود را

        گرفتی عاقبت از قوس من در این کمر،  رفتی( مفهوم نارساست )



        بگفتم قامتم خشکید از رفتار و تصمیمت( بگفتم فعل قدیمی است )

        با تندی گفتی باشد، میگذارم این تبر، رفتی( اول هر مصرع هجای کوتاه است .به تندی گفته ای ،باشد گذارم این تبر ،رفتی)



        مرا هر گز سر تلخی با تو یادم نمی أید( وزن و مفهوم اشتباه است )

        خدا را شکر با یک کاروان قند و شکر رفتی



        کتاب شعر خود را یادگاری میدهم، تا آن

        به خوانی در قطار عشق، گر روزی سفر رفتی



        مگر رخصت نمی بودت ز خورشید جهان آرا

        سپیدی نامده در آن سیاهیّ سحر رفتی



        ؛ میان دلبران پابندی مهرت سر آمد بود؛ ؟

        گمانم نیست-- عمری بوده ایم با یکدگر رفتی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۰۴
        دلم خون است دیگر، چون مماس قامت خود را
        گرفتی عاقبت از قوس من در این کمر، رفتی...

        زیبا و دلنشین خندانک درودتان باد خندانک

        کریم لقمانی سروستانی
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۵۴
        سلام جناب جمشیدیان گرانقدر
        درودبرشما
        لذت بردم ازقلم شیوا واحساس نابتان
        بسیار زیبا
        شادزی خندانک
        صفیه پاپی
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۳۱
        ....................... خندانک خندانک خندانک ......................
        هزارااان درود جناب جمشیدیان گرامی خندانک
        بسیاار زیبااا بود خندانک خندانک خندانک
        و با ویرایش زیبااااتر هم می شود خندانک خندانک خندانک
        ....................... خندانک خندانک خندانک ......................
        قدیم به اهالی خوب شعرناب:

        گروهي از فارغ التحصيلان پس از گذشت چند سال و تشكيل زندگي و رسيدن به موقعيت هاي خوب كاري و اجتماعي طبق قرار قبلي به ديدن يكي از اساتيد مجرب دانشگاه خود رفتند.
        بحث جمعي آن ها خيلي زود به گله و شكايت از استرس هاي ناشي از كار و زندگي كشيده شد. استاد براي پذيرايي از ميهمانان به آشپزخانه رفت و با يك قوري قهوه و تعدادي از انواع قهوه خوري‌هاي سراميكي، پلاستيكي و كريستال كه برخي ساده و برخي گران قيمت بودند بازگشت. سيني را روي ميز گذاشت و از ميهمانان خواست تا از خود پذيرايي كنند . پس از آنكه همه براي خود قهوه ريختند استاد گفت:
        اگر دقت كرده باشيد حتما متوجه شده ايد كه همگي قهوه خوري هاي گران قيمت و زيبا را برداشته ايد و آنها كه ساده و ارزان قيمت بوده اند در سيني باقي مانده‌اند. البته اين امر براي شما طبيعي و بديهي است. سرچشمه همه مشكلات و استرس‌هاي شما هم همين است. شما فقط بهترين ها را براي خود مي‌خواهيد. قصد اصلي همه شما نوشيدن قهوه بود اما آگاهانه قهوه خوري هاي بهتر را انتخاب كرديد و البته در اين حين به آن چه ديگران برمي داشتند نيز توجه داشتيد. به اين ترتيب اگر زندگي قهوه باشد، شغل، پول، موقعيت اجتماعي و ... همان قهوه خوري هاي متعدد هستند. آنها فقط ابزاري براي حفظ و نگهداري زندگي اند، اما كيفيت زندگي در آنها فرق نخواهد داشت. گاهي، آن قدر حواس ما متوجه قهوه خوري‌هاست كه اصلا طعم و مزه قهوه موجود در آن را نمي فهميم .
        پس دوستان من، حواسمان به فنجان ها پرت نشود... به جاي آن از نوشيدن قهوه خود لذت ببريم.
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۳۲
        جناب آقای جمشیدیان عزیز، سلام علیکم.
        .....................................................................
        غزلِ زیبایی ست بزرگوار..خسته نباشید.....
        گرچه می دانم عزیزان ،خواهندگفت آنچه راکه باید.
        خسته نباشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صابرخوشبین صفت
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۲۳
        زنده باشی جناب جمشیدیان عزیز
        احساس زیبایی داری. خندانک
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۲۹
        درود برشما استادگرامی پاینده وپیروزباشی خندانک خندانک خندانک
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۲۹
        درود برشما استادگرامی پاینده وپیروزباشی خندانک خندانک خندانک
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۳۱
        درود برشما استادگرامی پاینده وپیروزباشی خندانک خندانک خندانک
        زهرا ضیایی(روح الغزل)
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۴۸
        درووودبرشماجناب جمشيديان گرانقدر
        شعرتان زيبا ودلنشين بود
        من دوست داشتم خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۴۲
        درود برشما جناب جمشیدیان
        خیلی هم قشنگ
        اشارات دوستان هم متین
        برقرار باشید
        خندانک خندانک
        محسن ملک زاده(رهگذر)
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۲۱:۲۷
        احسنت بسیار زیبا بود
        محمد رضا نظری(لادون پرند)
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۰۳
        سلام برادر بزرگوارم

        شعر زیبایت را خواندم و لذت بردم

        مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        یونسی یونس
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۲۱:۵۱
        عرض ادب و ارادت
        زیبا...................زیباست
        با کمی دقت نظر و با ویرایش زیباتر میشود

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۲۸
        درودها
        خندانک خندانک
        عبدالرضا فاطمی عبد
        شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۲۵
        سلام
        بسیار زیبا سرودید
        عاقبتتون به خیر
        علیرضا محدثی
        چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۳۲
        سلام بر شما خندانک خندانک
        غزلی بود برآمده از دل و همین برای زیبا کردنش کافیست . خندانک خندانک
        مستدام باشید خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3