شعله های درد

حضرت استادم بانو واژه ها سلام صبح بخیر گرانقدر عزیز
مهربان بان چه کردید انگار تنها من دلی پر از این روزگار ندارم ای داد بی داد و ای دل غافل
مهربان استادم الهی هیچ وقت نه شما و نه غیر هیچ دردی از هر نوع دردش در دنیا و اخرت نبینید
دوستتان داریم همه برای سلامتیتان از درگاه خدا مسئلت می جوئیم

کبوتر خیالت را
با خود
خواهم برد تا ...
آن فراسوی زمان!
انجا که دگر ؛
فاصله
معنائی غیر از
بوسیدن لب ها ندارد...


اه در گلو را ناز میکشم
نبودنت را استخوان میشکنم.
ریش
ریش
استخوانهای شکسته ام
صدایشان درآمده !
ورنه حنجره دروغی
بیش نیست!
پ.ن:

نبودت یک قاتل فراریست...

درود بانو
بسیار زیبا و دلنشین بود

درود بی کران بر خواهر خوب و مهربانم
ایشالله که این حسی که تو شعرتون هست تو زندگیتون نباشه
خیلی زیبا قلم زدید
حسودیم شد کاش منم اینجوری میتونستم بنویسم
بسیار عالی و خواندنی
ممنونم از شما بابت به اشتراک گذاشتن این اثر زیبا
پاینده باشید

باپاره چتری خوش کنم دل رابه فردا


گرم خیالی کهنه اما سردباشم.............................

سلام بر خواهر ادیب وشاعرم....که زیبا زیبا می نگاری...دستت طلا

شاعرشوم درامتداد جاده هردم
دلتنگ ومنگ وبی قراروزردباشم
آدم چقدر سردش می شود ...
خیس می شود ...
خسته می شود ، پایش درد می گیرد...
این حسی است که از خواندن و همراه شدن با شعر شما داشتم...
خود را زیر باران در هوایی سرد و کمی مه آلود حس کردم و خسته منگ از این همه درد ... چرا من... چرا...؟
خانم عجم شاعر ارجمند و گرامی تصاویر را خیلی خوب نقش زدید و باعث شد که در ذهن خواننده خیلی سریع شکل بگیرد و زنده شود . حسی قوی و قابل انتقال داشت اثر شما و باور کردنی بود. آهنگ درونی اثر دلنشین و محزون بود. در مجموع کاری ارزشمند را خواندم و درود بر شما

سلام بر خواهر بزرگوارم

عالی بود با غم درونی

تا کی اسیر شعله های درد باشم


یاهمنشین این غم نامرد باشم؟

دنیا دنیا شادی و شادی را دنیا دنیا برایت آرزومندم

.............. ...................
درود خواهر عزیزم
زیباااا بود بانو
اما...
خیلی غمگین
برم دوباره بخونم...
............. ......................
روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت: « شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»

سلام گرم من به خواهر عزیزم
چقدر ناب و عاشقانه و با احساس سروده ای
بهار مهمان دلت

سلاام استاد گل و مهربونم
خیلی شیوا و زیبا بود ،لذت برم از خواندن کلامتون
یه عالمه آرزوی خوب دارم واستون

الهی که دلت بی درد باشه
به دور از این غم نامرد باشه

الهی آسمون چشمتون صاف
بدون باد و برق و رعد باشه




.

بسیااااااار زیبا و دلنشین بانوی واژه ها

عالی بود.

سرکارخانم عجم، بانوی گرامی، سلام علیکم.
.......................................................................
اندازه دارد عاشقی، ای دادازین دل
تاکِی اسیرِ شُعله های دَردباشم
........................................................
دوردبرشما شاعره ی بزرگوار....
غزلی ست بسیار زیبا ودلنشین.
دستمریزاد.

عرض ادب بانوی عزیز
عالی بود و دلنشین چون همیشه
لذت بردم
در پناه خداوند مهر

اندازه دارد عاشقی ای دادازاین عشق
سلام
نهایی ترین اندازه جنون عاشقی است و عاشقی اندازه اش به قدر وجود هرکس است
ممنون که سرودید
و به امید نهایت ها برای شما

گاهی چنان در شعر ها غرق میشم که وقتی میام برای نظر یادم میره باید برای کی بنویسم از دست این شعر های زیبا ....
خواهری گلم ، مهربان بانوی واژه های ناب ، عزیزترین ِ شعر ناب
لذتی بردم بس بزرگ ، درد را چنان به تصویر کشیده بودی که قبل از پایان اثرت خواستم بیام و بپرسم نکنه خدای ناکرده مریضی خواهری ...؟
به وبلاگت هم که سر میزنیم خالی از حضورت همیشه آهی تحویل میده و هیچ
به قول خودت ما میاییم سر کوچه تون در خونتون شما تشریف نداری
اوه چقدر حرف اضافه و بی ...
سرت بی درد و دلت در کنار پسر گلت خوش
تنت سالم در کنار مهربانیهای خانواده محترم
لذت بردم که مهمانت بودم
مانا باشی مهربان خواهر

درود استاد عزیزم
بسیار زیبا و لطیف بود
خدا حفظتان کند

سلام سرکار خانم عجم عزیز
شما و غم نامرد؟ بعید می دونم
بسیار عالی
لذت بردم خیلی


تا کی اسیر شعله های درد باشم
یاهمنشین این غم نامرد باشم؟

باسلام بسیار عالی مثل همیشه موفق باشید

غزلی دلنشین و زیبا وبا احساس
شاد باشید .

تا کی اسیر شعله های درد باشم


یاهمنشین این غم نامرد باشم؟


تا کی بسوزم درتب عشق توای دوست


درگیرودارلحظه ها دلسردباشم


هی گم شوم دروسعت تنهایی ام آه


دربین جمع اما همیشه فرد باشم


عاليييييي
زيباوروان ودلنشين

مي اموزم از محضرت خواهر عزيزم

شاعرشوم درامتداد جاده هردم
هی گم شوم دروسعت تنهایی ام آه
تا کی اسیرشعله های درد باشم!

سلام استاد
بسیار زیبا و خلاقانه و شاعرانه
با طبعی دلچسب و آتشین
آفرین
دستمریزاد

با طبع شعرت دلنشین است لحظه هایم
گویی که گرد غم بشوید از غصه هایم

این هم برای تو نازنین خواهرم...

عشق اگر با تو بيايد به پرستاري من


شب هجران نکند قصد دل آزاري من

روزگاري که جنون رونق بازارم بود

تو نبودي که بيايي به خريداري من...........شاعر؟؟؟

سلام ............

فوق العاده بود..............دست ودل مریزاد ./

درود ها ابجی عجم عزیزم
دلنشین بود ممنون

عرض ادب و احترام استاد بزرگوار
بی نهایت لذت بردم از غزل
موزون و سلیس با موسیقی معنوی شعر ..............احسنت
تا کی اسیر شعله های درد باشم
یاهمنشین این غم نامرد باشم؟
هنرمندانه بود

درود بر بانوی واژه ها :

چه بگویم که تا به حال در مورد قلم و قریحه والای شما

نگفته ام ...

جز آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما ...

مثل همیشه عالی بود استادم

سلام
حظ بردم از قدرت قلمتون هنرمند
عالی هستید
عالی بمانید

چه زیبا میسرایید

درود بر شما

درود و افرین ها

درود بر بانوی واژه های شعرناب
بسیار زیبا و بااحساس و عاشقانه سروده اید
دست مریزاد

سلام خانم عجم گرانقدر بسیار زیبا سرودید عزیزم زنده باشید و سلامت در پناه حق بزرگوار

اسب تو زیر بـــــــــــــاد و باران ها بتازد
من درمسیرحمــــــــــــــــله های رعد باشم

باپاره چتری خوش کنم دل رابه فردا
گرم خیالی کهــــــــــــــــــــنه اما سردباشم


درووووووودبرگرامی بانو ی واژه ها
بسیارپرمحتواست و ستودنی

سلام بر بانوی واژه ها خواهر گلم

غزل زیبایتان بر دلم نشست
غمناک بود اما بسیار دلنشین
امیدوارم هیچوقت غم بر دلت ننشیند،



سکوت غمناک لبهایت
حرفها یی دارد
که چشم هایت
جار می زنند...





..... درود بر این همه احساس زیبا .....

سلام براستادواژه های ناب
خانم عجم گرانقدر
ازقلم ارزشمندتان لذت بردم
بسیار ناب .زیبا ودلنشین
شادزی

سلام بر بانوی گلواژه ها
درود و مرحبا بر شما
لذت برم فراوان
از واژهای ناب بهترین استفاده رو در شعر بردید
امیدوارم زندگیتون پر از شور و شوق و شادی باشه

آفرین ها به شماچه غزل زیبایی خواندم
پلشتی از آینه ی دلتان دور باد

درودی دگر باره بر شما...
دست مریزاد


بیتی از آخرین سروده ام :

یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !

درود بانو جمیله گرانقدر زیبا بود بزرگوار

من نظر دارم
گر حدیثی هست با یار است

اندازه دارد عاشقی...
درود بانوی بزرگوارم
سروده ای بسیار زیبا خواندم و لذت بردم
برقرار باشید

سلام زیبا بود ممنون

شاعر شوم در امتداد جاده هر دم

سلام و سپاس دوست گرانمايه

زيبا بود قلمتان هماره سبز و شكوفا

درود برشما بانوی گرامی
بسیار زیبا بود قلمتان پایدار

بهار نزدیک است ........

بانویم عادت دارم شما را همیشه خندان و پر انرژی ببینم ، غم جایش در خانه ی دل شما نیست

زیبا بود ، زیبا بانو

استاد عزیز مثل همیشه عالی.ولی اشک تو چشام جمع شد

درود بانوی واژه ها
بهتر از این نمی شد سرود واقعا حس لطیف و دلپذیری داشت و حس این روزهای من
دست مریزاد
بسرائید که ناب می سرائید

درگیرودارلحظه ها دلسردباشم



هی گم شوم دروسعت تنهایی ام آه



دربین جمع اما همیشه فرد باشم

اندازه دارد عاشقی ای دادازاین عشق
تا کی اسیرشعله های درد باشم!
عرض سلام و ادب به محضرتان خواهرفرهخته ام
سروده بسیارزیباباحسهای قشنگ و عاشقانه
دستمریزاد بانو

بسیار زیبا بود

وقتی بنا باشد فقط تندیس باشی

فرقی ندارد یهوه یا ابلیس باشی

یکشب به وزن دل بگو شعی حماسی

تا محرم راز دل جرجیس باشی

وقتی بنا باشد حرم خلوت بماند

مریم برون رو! گرچه یک قدیس باشی

....چند بیت از غزلی قدیمی ام تقدیم به عنوان تصدیع اوقات

......

وقتی بنا باشد فقط تندیس باشی

فرقی ندارد یهوه یا ابلیس باشی

یکشب به وزن دل بگو شعری حماسی

تا محرم راز دل جرجیس باشی

وقتی بنا باشد حرم خلوت بماند

مریم برون رو! گرچه یک قدیس باشی

....چند بیت از غزلی قدیمی ام تقدیم به عنوان تصدیع اوقات