سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        تا مرا یک دل پر آتش و آه هست بیا

        شعری از

        رضا محمدی (شب افروز)

        از دفتر ناز نگاه نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ ۲۲:۵۰ شماره ثبت ۴۳۰۴۲
          بازدید : ۵۲۸   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا محمدی (شب افروز)

        تا مرا یک دل پر آتش و آه هست بیا
        تا دلم را به تقاضای نگاه هست بیا
        آن سیه خال لبان تو مگر جرم من است
        خوردن دانه ی گندم که گناه هست بیا
        یوسف گمشده ای دارم و دانم که توئی
        تا نیاز من و تو خلوت چاه هست بیا
        نوش شیرین تو را در قدح دل دادند
        مستی این دل دیوانه به راه هست بیا
        دست در دست تو و چشم به چشمان دلت
        بی وجود تو مرا حال تباه هست بیا
        بر سر بازی دل هرچه که دارم بدهم
        تا بگویم که دلم بر تو گواه هست بیا
        تا کجا، با که نشینی که ز ما بی خبری
        روزگار دل دیوانه سیاه هست بیا
        طعنه ی غیر مرا می کشد از زخم درون
        گر تو را مرحمت یک سر کاه هست بیا
        کس نداند که غم هجر تو با ما چه کند
        بر شب افروز مگر عشق گناه هست بیا
        -------------------
        شب افروز 24/9/94
        این غزل را تحت تاثیر قطعه ی زیبای جناب مسعود مهرابی(درویش)
        سرودم البته به زیبائی آن نشده ولی برگ سبزیست تحفه ی درویش
        یا حق
        • تا مرا فرصت عاشق شدنی هست ، بیا
        بیتو تعبیر جهان، حسرت و  آهست ، بیا



        قطره ی عشق من از چشمه ی تو جوشیدَست
        گر به دریا نرسد قطره ، تباهست ، بیا



        شور شیرین ز تو ، تیشه و کوهش با من
        بیستون  دفتر  دلهای  پر آهست  ، بیا



        خط چشمان شما ، مرجع تقلیدم شد
        شرع و ناشرع من این چشم و نگاهست ، بیا



        گندم خال سیاهت به زمینم کوبید
        منطق جاذبه در خال سیاهست، بیا
        عاشقم کردی و سوی برهوتم بردی
        اول قصه ی ما از ته چاهست ، بیا
        بر سر طاعت من ذکر شماهست هنوز
        تامرا فرصت عاشق شدنی هست بیا
        مسعود مهرابی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4