سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 15 خرداد 1404
  • قيام خونين 15 خرداد، 1342 هـ ش
  • زنداني شدن حضرت امام خميني -ره- به دست مأموران ستم شاهي پهلوي، 1342 هـ ش
9 ذو الحجة 1446
  • روز عرفه - روز نيايش
Thursday 5 Jun 2025
  • روز جهاني محيط زيست

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است،تلاش بیشتر امروز،سازنده فردای متفاوت شماست. آندرو متیوس

پنجشنبه ۱۵ خرداد

تا مرا یک دل پر آتش و آه هست بیا

شعری از

رضا محمدی (شب افروز)

از دفتر ناز نگاه نوع شعر غزل

ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ ۲۲:۵۰ شماره ثبت ۴۳۰۴۲
  بازدید : ۵۵۲   |    نظرات : ۱۲

رنگ شــعــر
رنگ زمینه
دفاتر شعر رضا محمدی (شب افروز)

تا مرا یک دل پر آتش و آه هست بیا
تا دلم را به تقاضای نگاه هست بیا
آن سیه خال لبان تو مگر جرم من است
خوردن دانه ی گندم که گناه هست بیا
یوسف گمشده ای دارم و دانم که توئی
تا نیاز من و تو خلوت چاه هست بیا
نوش شیرین تو را در قدح دل دادند
مستی این دل دیوانه به راه هست بیا
دست در دست تو و چشم به چشمان دلت
بی وجود تو مرا حال تباه هست بیا
بر سر بازی دل هرچه که دارم بدهم
تا بگویم که دلم بر تو گواه هست بیا
تا کجا، با که نشینی که ز ما بی خبری
روزگار دل دیوانه سیاه هست بیا
طعنه ی غیر مرا می کشد از زخم درون
گر تو را مرحمت یک سر کاه هست بیا
کس نداند که غم هجر تو با ما چه کند
بر شب افروز مگر عشق گناه هست بیا
-------------------
شب افروز 24/9/94
این غزل را تحت تاثیر قطعه ی زیبای جناب مسعود مهرابی(درویش)
سرودم البته به زیبائی آن نشده ولی برگ سبزیست تحفه ی درویش
یا حق
  • تا مرا فرصت عاشق شدنی هست ، بیا
بیتو تعبیر جهان، حسرت و  آهست ، بیا



قطره ی عشق من از چشمه ی تو جوشیدَست
گر به دریا نرسد قطره ، تباهست ، بیا



شور شیرین ز تو ، تیشه و کوهش با من
بیستون  دفتر  دلهای  پر آهست  ، بیا



خط چشمان شما ، مرجع تقلیدم شد
شرع و ناشرع من این چشم و نگاهست ، بیا



گندم خال سیاهت به زمینم کوبید
منطق جاذبه در خال سیاهست، بیا
عاشقم کردی و سوی برهوتم بردی
اول قصه ی ما از ته چاهست ، بیا
بر سر طاعت من ذکر شماهست هنوز
تامرا فرصت عاشق شدنی هست بیا
مسعود مهرابی
۱
اشتراک گذاری این شعر

نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


ارسال پیام خصوصی

نقد و آموزش

نظرات

مشاعره

سید مرتضی سیدی

زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست ااا که از خدای بر او نعمتی و آلاییست اااا وجود مبارکتان هم معرفت و صدق و صفا ست
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

جوابت می دهم از جان اا سلامی بی طمع هرچند می دانم اا که پنداری در این دنیای پر تزویر و پر دوز و کلک اا گاهی سلامی گر کسی گوید اا سلام گرگ را ماند اا که دندانهای تیزش را اا قفای پرده ی گفتار مهرآمیز خود مستور می دارد اا شاگردی می کنم عزیز
سید مرتضی سیدی

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج ااا سِزَد اگر همه ی دلبران دَهَندَت باج اااا سلام و عرض ارادت استاد مهدوی عزیز التماس دعا ااا ج
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

مرحبا آجرک اللهبزرگا مردا اااا نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
سید مرتضی سیدی

تو بخشیدی روان و عقل و ایمان ااا وگرنه ما همان مشتی غباریم ااا تو با ما روز و شب در خلوت و ما ااا شب و روزی به غفلت می گذاریم ااا نگویم خدمت آوردیم و طاعت ااا که از تقصیر خدمت شرمساریم ااا مباد آن روز کز درگاه لطفت ااا به دست ناامیدی سر بخاریم ااا خداوندا به لطفت با صلاح آر ااا که مسکین و پریشان روزگاریم

کاربران اشتراک دار

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1