سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        رصد

        شعری از

        ناصر جعفری(کوه)

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴ ۰۰:۱۸ شماره ثبت ۴۱۳۸۵
          بازدید : ۴۸۱   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ناصر جعفری(کوه)
        آخرین اشعار ناب ناصر جعفری(کوه)

        در تعصب اگرت دستی نیست
        حرفهایم بشنو مستی نیست
        خلق گردیده بشر یک انی
        این که خود جان خودت میدانی
        حد و مرزی ننمود در خوردن
        این طبیعت همه مالامال بود
        کوشش و کار به یک منوال بود
        چونکه زادو ولدش گشت زیاد
        شد پراکنده به قطبی اباد
        باز زاد و ولدش برجا بود
        دادو فریاد از ان بر پا بود
        لا جرم عقلو خرد افزون یافت
        دست در دست بدادو بشتافت
        حرص و ازو طمعش شد بیشتر
        از همه بیش به خود زد نیشتر
        هر یکی بهر خودش ائینی
        بهر فامیل بیاورد دینی
        سالها جنگ نمود بر سر دین
        تا که امد به بشر دین مبین
        پیروانش همه با شمشیری
        هر یکی شیر به هر نخجیری
        همه را کفر بخواند و کافر
        یا به(لا) گو شوید زنده به در
        تا به اندی ز هزارو چارصد
        پهلوی را بنمودند رصد
        رفت و این مملکت اسلامی شد
        هر یکی تازه مسلمانی شد
        بشنو ای جان برادر اینجا
        که چه بودیم و چو ماندیم در جا
        زیرک است انکه بدزدد مالی
        یا به یغما ببرد امالی
        همه جا حرف ز فرهنگ بود
        سخن ما همه از جنگ بود
        زلزله ریشه افکار زده
        بی صدا بوده خود جار زده
        ما نکردیم گناه متهمیم
        همگی خواب بودیم اهل بمیم
        مانده در فکر اگر انسانیم
        ما نباید که در اینجا مانیم
        ای خدا منجی ما را برسان
        تا که روز همه گردد اسان
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6