يکشنبه ۱۴ بهمن
|
دفاتر شعر مرتضی درویشی ( اشکان)
آخرین اشعار ناب مرتضی درویشی ( اشکان)
|
داغ دیدم ؛ سوگوارم ؛ خنده بر من نارواست
مرگ دارد می رسد شاعر به دردی مبتلاست
مثل یک مادر که طفلش بر سر زا رفته است
حاصل عشقم به یغما رفته عمرم بر فناست
تازگی ها هر کسی از راه می آید به این
عاشق دل خسته می گوید : نگفتم بی وفاست؟!
تا تلافی کرده باشم آی می خندم بلند
باز می گویم که دوری از قدر یا از قضاست
گفته بودم بارها روزی به دردت می خوریم
من ...غزلهایم...تمنایم که خود بی منتهاست
قسمتی از رفتنت زجری مضاعف می کشید
گرچه هر یک لحظه اش در من گواهی بر عزاست
عطسه کردم صبر آمد مضطرب گشتم بمان
گفت یک دم بیشتر بودن به آغوشت خطاست !
عطسه ای دیگر...نگاهی...با کمی لبخند گفت
عافیت باشد .. گمانم ریزگردی در هواست !
مرد قرمزپوش شهرت عاشقی دلتنگ بود!
از تو نامی گر نبرده ... خود دلیلی بر حیاست
مرتضی (اشکان) درویشی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.