خیالت من نمیدانم...
خیالت من نمیدانم مرا زیر نظر داری
خیالت من نمیدانم که شب تا صبح بیداری
خیالت من نمیدانم که افکارت پریشان است
خیالت من نمیدانم که چشمان تو گریان است
خیالت من نمیدانم که از دنیا گریزانی
خیالت من نمیدانم که از عشقم پریشانی
من نمیدانم که بغضت در گلو ترکید
خیالت من نمیدانم که چشمانت ز غم خشکید
خیالت من نمیدانم که سودای خطر داری
خیالت من نمیدانم که تو فکر سفر داری
خیالت من نمیدانم که جان تو پر از درد است
خیالت من نمیدانم که رنگ چهره ات زرد است
خیالت من نمیدانم که از هجران تو بیماری
خیالت من نمیدانم که از دنیا تو بیزاری
خیالت من نمیدانم برایم غصه ها خوردی
خیالت من نمیدانم از این هجران تو پژمردی
خیالت من نمیدانم تو هم مثل خودم هستی
خیالت من نمیدانم تو هم بی جام می مستی
خیالت من نمیدانم تو هم مانند مجنونی
خیالت من نمیدانم تو هم ای دل جگر خونی
خیالت من نمیدانم که تو از گریه لبریزی
خیالت من نمیدانم نمک بر زخم می ریزی
خیالت من نمیدانم که غرق خون شده چشمت
خیالت من نمیدانم که پوشاندی ز من زخمت
خیالت من نمیدانم که شبها اشک میریزی
خیالت من نمیدانم که تو از عشق لبریزی
خیالت من نمیدانم که از غربت گریزانی
خیالت من نمیدانم خیالم را تو می دانی
خیالت من نمیدانم که گاهی پشت دیواری
خیالت من نمیدانم که با من حرفها داری
خیالت من نمیدانم که می گویی چه بیرحمی
خیالت من نمیدانم خیالم را تو میفهمی
خیالت من نمیدانم گمان بردی گنه کارم
خیالت را کنم راحت که عشقت را نگه دارم