سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 دی 1403
    28 جمادى الثانية 1446
      Saturday 28 Dec 2024

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۸ دی

        روحانی و زاینده رود 2

        شعری از

        منصور شاهنگیان

        از دفتر گذشت ايام نوع شعر قطعه

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۴ ۱۳:۱۷ شماره ثبت ۴۰۶۸۹
          بازدید : ۳۴۰   |    نظرات : ۳۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور شاهنگیان
        آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان

        با درود :
        نظر به اینکه ، باتاکیدات و دستورات و دلسوزیهای متعهدانه ی جناب روحانی هنوز زاینده رود بی آب است  و برنامه های مربوط به زنده شدن این رود حیاط بخش ، همچنان در پیچ و خم های اداری و اختلافات محلی ، راکد مانده و علیرغم فرموده ِ ایشان که : 
        " تا من هستم زاینده رود بی آب نخواهد شد " 
        زاینده رود متاسفانه :
        خشگ ِ خشگ است !!!!!
        لذا بار دیگر سروده ام را با تغییرات و اضافاتی تقدیم کرده ، امیدوارم زاینده رود بار دیگر و به زودی ،  زنده شود و همشهربان خوبم را با نشاط و ذوق زده ببینم ....
        ----------------------------------------------------------------------------------------------------------
         
        در ملاقاتی به شهر اصفهان 
        داد روحانی به مردم این نوید
        چونکه از بی آبی  ِ زاینده رود
        شِکوه ها کردندُ ایشان می شنید
        گفت : تا هستم دگر زاینده رود
        زهر  ِ خشگی را نمی باید چشید
        بعد ِ چندی قطره قطره ، کم کمک
        آب ها شد ، از نظر ها ، نا پدید
        وقت ِ تَـبخیر و فرو رفتن ،به خاک
        از تَـه دل ، آه ِ سردی می کشید
        پُمپ ها چون بُمب،جانش را گرفت
        یا چو زالـویی که خونش می مَـکید
        از گلویش ، آب ِ خوش پایین نرفت
        هیچکس او را دگر ، غـّران ، ندید
        پس ، چنین  آهسته گفتا ، یکنفر
        رود هم ، خیری ندید از آن ،کـلـیـد
         
        اصفهان ، پاییز 94 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2