يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر عیسی نصراللهی( تیرداد)
آخرین اشعار ناب عیسی نصراللهی( تیرداد)
|
شبی خورشید:
از خون جنون تو
خودش را دار خواهد زد
شبی از شوق وصل تو
شبی تنها و افسرده
شبی ....بر باور سرد سهیل خویش
در آن هنگامه ی فرخ
خودش را دار خواهد زد
وقتی
گل نو باور غمگین عریان تهی
آنسان که میخندد به روی باغ تلخ آرزوهای
خیال خویش
من از خیل نگاه درک پستوی نگاه تو
نمیدانستم که باغ نرگس
و
نسرین
و
آویشن ، دمی زخمیست
خیال خام تلخ خواب خویش است
این خزان نو شوریدگان پست
شبی آرام خواهم شد
شبی در سرنوشت کودکان فاجعه
دست خواهم برد
و نان حضور جبر را
شبی در مامن گهواره ی طفلان بی مادر
بدون اذن همسایه
سیاهه ی ترس را پاره خواهم کرد
بردگان
این خفتگان غم
بردگان هزاره های دیوار
بردگان هبوط متلاشی
در نامیزان عدل
را گریزگاهی
شبی سیاه چاله های عبوس رخ در عذاب
وجدان زمان و نهاد نور آویخته ام
خواهم بود
و
شامگهی رودرروی خالق خویش
بی تفکر به آرزوهای عقیم
کنار کدخدای خویش
کفو ناز رقصان بلند بالای رویای شبهای
سیاه خویش خواهم شد
کنار پنجره...دستی به گیسوی شب
و
یادی به یاد یار دیرین غمین دوش
خواهم برد
کنار حجرهای تو به توی خاک
که آنسان سایه ی مرگ گناه خویش
که آنسان سایه ای دیگر
در زمخت پوشان جامه های چرکین و ژولیده
دمی نالان و افسرده
نگاهی سرد را میهمان کند پتیاره ی دیروز
شبی خورشید سرد آوازه ی کوران شوم
در لابه لای لابه های مست لالایی گلها
و
حضور خویش را اعلام خواهم کرد
شبی
تنها
و
سرگردان
خیره در عمق نگاه خویش/
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.