جمعه ۷ دی
ناطق قرآن مطلق (قسمت دوم) شعری از اله یار خادمیان(صادق)
از دفتر یاس نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۲ تير ۱۳۹۴ ۱۹:۲۶ شماره ثبت ۳۸۴۳۲
بازدید : ۴۰۷ | نظرات : ۲۳
|
دفاتر شعر اله یار خادمیان(صادق)
آخرین اشعار ناب اله یار خادمیان(صادق)
|
قسمت دوم (ناطق قرآن مطلق)
صورت آیینه وارو کرده اند
شرم را در اصل جاروکرده اند +
آب روشن داغِ را بر دل گرفت
ختم برگ و باغ را در دل گرفت
بر نمی خیزد نفس از ایل درد
یخ فروشان،مدعی های نبرد
خوابِ سنگین کم زخواب مرگ نیست
ریشه ی پوسیده یارِ برگ نیست
در شبِ سردِ توهّم مانده ایم
آشکارا ، مردم کم مانده ایم
خسته هستیم وشکسته بازهم
رشته ی ازهم گسسته بازهم
موریانه در میانِ خا نه بود
پرچم دین بر سرِ بتخانه بود+
در زمین، بیگانه بازی می کند
عقل ،با دیوانه بازی می کندِ+
همسفر بایاس پرپر ، مرحبا
غرق در موجِ کبوتر مر حبا
سالها دل در پی دل، بال زد
روی هر چه موج مشکل بال زد
بستر گل را برایم وا گذار
خسته از خویشم مرا تنها گذار+
تشنه ای شاید به جوید آب را
خسته ای شاید بنوشد خواب را
فصل پائیز و بها رِ اشک شد
شام ِ گلریز و قطارِ اشک شد
صحبت گلها به گوشم آشناست
گوش شیطان کرِ صدای ربناست +
چشمه ای باید بشوید خاک را
تا نماید پاکی و نا پاک را
نور حق نور چراغ موش نیست
شعله ی رنگین کمان خاموش نیست
عشقبازی باخرد همراه نیست
عشق، مانند هوس کو تاه نیست
ارزش آدم به طول و حجم نیست
سنگ هردستی برا ی رجم نیست
باز رسم جاهلیّت نصب شد
قبل، جای قابلیّت نصب شد+
از همین جا خط کج آغاز شد
حاکم دین مرد میمون باز شد
باید این بد کاسه ها رابشکنیم
هیبت وسواسه ها را بشکنیم
چیره دست از تبار کوه کیست
شیر مرد برحق و نستوه کیست
روشنی در خانه ی خفاش شد
جمع جغدوزاغ و روباه فاش شد
شب پرستوهای در ره مانده ایم ؟
ایل ترسو های دنیا خوانده ایم؟
باز توفان منیّت پا گرفت
رقص تیغ جاهلیّت پا گرفت
می رسد روزی سواری سبز پوش
می شود این لشکر آتش خموش
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.